■ صدیقه جاذبی:
چند روزی است که در زادگاهم هستم، در این چند روز هم مشاهدات خوب و هم مشاهدات ناامید کننده داشتم. یکی از این مواردی که به شدت من را آزار داد و ذهنم را مشغول کرده ازدواج دختران در سنین بسیار کم و حتی در سیزده سالگی است. چندین مورد ازدواج دختران سیزده سال را به چشم خود مشاهده کردم. وقتی دلیلش را پرسیدم گفتند که خود دخترانشان تمایل به ازدواج دارند. رفتم سراغ خود دختران. راست میگفتند این والدین. دخترانشان انگار افتخار میکردند که در این سن ازدواج کردهاند. قصه عشق؛ هرکدام از این کودکان درگیر عشقی شده و درنهایت با کمترین مخالفت والدین تن به ازدواج داده بودند. و حتی وقتی یک روز به مرکز بهداشت رفتم دخترکی چهارده ساله را دیدم که سه ماه است از همسر هفده سالهاش بچهدار شده بود.
به یکی از این زنان کوچک که اکنون شانزده ساله است و دو سال پیش ازدواج کرده، گفتم یک وقت بچهدار نشوی، پیشگیری کن. گفت اتفاقا دوست دارم اما بچهدار نمیشوم، دکتر هم رفتم. مادرش هم در آرزوی این بود که زودتر صاحب نوه شود.
برایش گیج کننده بود که من از او چنین خواهشی میکنم. برای او تعریف ازدواج یعنی بعدش بچهدار شدن. البته تعریف سنتی ازدواج چیزی غیر از این نیست، اما در جهان مدرن امروز ازدواج دختر زیر هجده سال یعنی ازدواج در کودکی. چنین چیزی را دیگر جهان مدرن قبول نمیکند.
این روزها حتی در شبکههای اجتماعی هم شاهد گله از سوی عدهای مبنی بر ازدواج دخترکان کم سن بودهام. پس این مسالهای است که دارد همهگیر میشود.
اما چه چیز باعث میشود که یک دخترک چهارده ساله راضی به ازدواج شود، یک مساله و چه چیز باعث میشود تا والدین این خانوادهها راضی به ازدواج دختران خردسالشان میشوند، مسالهای اساسیتر است.
پاسخ به این سوال به یک بررسی جامعهشناسانه نیاز دارد و من امیدوارم کسانی که در این حیطه کارشناس هستند ضمن بررسی این مساله راهکارهای آن را هم پیدا کنند. وقتی به عنوان یک فعال اجتماعی به این مساله نگاه میکنم، دلایل متعددی را برای این امر میبینم.
اما یک دلیل که به نظرم قابل بررسی است تجربه نسل قبلتر یعنی دهه شصتیها است. شاید جمله «فعلا میخواهم درسم را تمام کنم و قصد ازدواج ندارم» به یک شوخی شبیه بود، اما واقعیتی است که در بین دختران این دهه رواج داشت. حرص برای تحصیل برای کسب شغلی آبرومند و داشتن آیندهای بهتر و مهم تر از همه استقلال و به اصطلاح عامیانهاش دست توی جیب خود داشتن باعث شد که دختران این نسل ازدواج را به تاخیر بیندازند.
دخترانی که ازدواجشان را به تاخیر انداختند تا درعوض استقلال مالی داشته باشند به دلیل بحران کار نتوانستند جایی مشغول شوند، هم از این طرف ماندند هم از آن طرف. ادامه تحصیل و تلاش و تقلا برای بهتر کردن وضعیتشان هم سن ازدواج آنها را بالا برد. نسل بعد که شاهد تلاش بیهوده نسل پیشتر از خود بودند از درس و ادامه تحصیل دلزده شدند. برایشان واضح شده بود که با درس خواندن به جایی نمیرسند. به همین دلیل کمی ولنگارانه با مساله درس و مدرسه برخورد کردند.
البته الان خود مساله درس خواندن در کشور یک نوع معضل است و ما با دو نوع تیپ مدرسه رو مواجه هستیم. عدهای که حتمن میخواهند دکتر شوند و در رقابتی تنگاتنگ دارند درس میخوانند (این هم ناشی از همان تجربه دهه شصت است، چون کسانی که پزشکی خواندند صاحب شغلی پردرآمد شدند) و عدهای که ککشان هم نمیگزد برای درس معتقدند به اینکه با درس خواندن به جایی نمیرسند. همین تیپ دوم هستند که دلشان میخواهد ازدواج کنند. البته در دل تیپ اول هم هستند دخترانی که ازدواج کردند و دارند درسشان را هم ادامه میدهند.
به همین دلیل معتقدم پایین آمدن سن ازدواج باید دلایل متعددی داشته باشد. دلیل این معضل را جایی در دل جامعه، در دگرگونی روش زندگی، در خانه و خانواده جستجو کرد. این دخترکان هنوز خیلی کم سن هستند. حتی اگر خودشان هم تمایل به ازدواج داشته باشند والدین چنین دختری اول از خودش باید بپرسند من کجا اشتباه کردم که دخترم چنین خواستهای دارد نه اینکه آنطور که شنیدم خودشان استقبال کنند. هم جامعه باید بپرسد ما کجا اشتباه کردیم که دخترانمان زیر هجده سال دارند ازدواج میکنند.
من به عنوان یک زن ترکمن دوست ندارم دخترکان ترکمنم زیر هجده سال ازدواج کنند، دوست دارم بعد از کسب تجربیاتی از زندگی و لمس خوشیها و ناخوشیهایش و با درک و شناخت بهتری از خود زنانهشان و دنیای اطرافشان ازدواج کنند. حتی اگر درس نخوانند گزینه دیگرشان ازدواج نباشد. زندگی دو گزینهای نیست که یا درس باشد یا ازدواج.
جامعه ما به زنانی قدرتمند و آگاه نیاز دارد تا جامعه را متعالیتر کند، نه اینکه بچههایی ازدواج کنند و بچههایی بیاورند و چه خواهد شد نتیجه تربیت بچههایی که توسط این دخترکان بزرگ خواهند شد. ما نیاز داریم جامعهمان را بهتر کنیم و این میسر نمیشود مگر با زنانی آگاه.
والدین عزیز! لطفا اگر دخترتان درس خواندن را دوست ندارد یا سربه هواست کاسه چه کنم ازدواج به دست نگیرید. بگذارید بچههای مان بچگی کنند. اگر بلوغ زودرس دامان بچههای مان را گرفته است دلیل آن را در خود و در جامعه جستجو کنید. چراکه بسیاری از همان هایی که بین دو گزینه درس و ازدواج یکی را برای بچههای شان خواستند مجبور شدند گزینه طلاق را هم تیک بزنند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.