شهره اکبری: به تیک تاک بال مرغان مهاجر آغاز فصل همیشگی بهار جزیره است
فرودت را می شناسم در هنگامه نسیم بالهایت، سایه ات مواج و حضورت آرام
شتابان می آیی چنانکه گویی قرار است فردا خلیج فارس حوض نقاشی اشی مشی ها باشد
فردا دوباره زنجیره ردپاهایم را بر روی امواج در خیال می بافم
زنجیر عمو و پرهای مرغان و قصه هایی برای درنگ ابرهای گریزپای جزیره
ساعت فرود نزدیک است و خیالم در اوج و بهار جزیره پابرجا و بهارجویان در راه
کاش مرغکان مهاجر هم مثل عموزنجیرباف نخودچی کشمش سوغات بیاورند
یک مشت برای من و یک مشت برای جوجه هایشان و مشت مشت برای بچه های جزیره
و مشتی هم برای خاطرات کمرنگ دوستی های کودکی هایمان و دوباره بخوانیم؛
عموزنجیرباف... بله!
زنجیر منو بافتی... بله!
پشت کوه انداختی... بله!
بابا اومده چی چی آورده...
نخودچی کشمش
با صدای چی؟
و من بگویم با صدای تیک تاک بال مرغکان خزان زده مهاجر
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.