1- از زمانی که کمک راننده داد زد که کمربندهایتان را ببندید تا زمانی که تصادف اتفاق افتاد، فقط چند ثانیه گذشت. اصلا کمربند را هم پیدا نمیکردیم و مهشاد هم نتوانست کمربندش را ببندد و شاید فقط یک نفر توانست کمربندش را ببندد.
2- نکتهای که وجود دارد این است که بعد از اینکه تصادف اتفاق افتاد، یکی از مدیران ستاد احیای دریاچه ارومیه که با ما بود و برنامه ریز این سفر بود، به ما چیزی گفت که خیلی حرف عجیبی بود. او گفت که من از صبح میدیدم که راننده اتوبوس فقط با دنده کار میکند و با ترمز کار نمی کند، نگو اصلا ترمز نداشته است.
3- محیط زیست همیشه از نداشتن بودجه ناله میکند و این اشتباه ما خبرنگاران است که اینقدر کم توقعیم و فقط میرویم که کار را انجام دهیم.
این سه جمله کلیدی سخنان یکی از شاهدان حادثه دلخراش واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران حوزه محیط زیست در جاده پیرانشهراذربایجان غربی است که طی آن علاوه بر جان باختن دو خبرنگارجوان، متعهد، متخصص، مجرب و با دنیایی آرزو و آینده، جمعی از خبرنگاران این حوزه نیز دچار مصدومیت های شدید شدند.
می خواهم از جمله سوم شروع کنم که خبرنگاران کم توقعند و به رغم اینکه سازمان هایی مانند محیط زیست به قول خودشان فاقد بودجه کافی هستند، برای تبلیغ اقدامات شان که قاعدتا برای انجام آنها هم بودجه می گیرند و هم حقوق و اضافه کار و دهها مزایای دیگر، این خبرنگاران را با حداقل امکانات به محل شاهکارهای!!! خود روانه و به قول معروف به امان خدا رها می کنند، بدون اینکه مسئولیتی را متوجه خودشان بدانند.
از این دست اتفاقات کم دراین کشور روی نداده است، اتفاقاتی که نه عاملان، نه آمران و نه کسانی که به نحوی از انحا در وقوع این اتفاقات مقصر بودند، متناسب با جرمشان مجازات شدند و نه عذرخواهی و نه حتی استعفایی صورت گرفت. دلیل این ادعا هم تکرار و تداوم این گونه اتفاقات است، چون اگر برخورد شدید با اتفاقات مشابه گذشته صورت می گرفت یا اینکه فرهنگ عذرخواهی و استعفا در این کشور جا افتاده بود ما شاهد این گونه فجایع حداقل به این شکل و شمایل نبودیم.
البته راقم این سطور مشکل را درنوع برخورد و حتی در نبود فرهنگ مذکور نمی بیند، بلکه همانطور که بارها به عنوان یک فعال رسانه ای با حدود چهار دهه فعالیت دراین عرصه تاکید کرده است، مشکل، دیوار کجی است که به عنوان فعالیت رسانه ای در این کشور بنا نهاده شد و جایگاه فعالان این عرصه برخلاف همه کشورهای دنیا به حد یک کارمند و حقوق بگیر تنزل داده شد.
یعنی:
1- بجای اینکه خبرنگاران به عنوان ستون اصلی فعالیت رسانه ای از یک جایگاه مستقل و مقتدر برخوردار باشند به کارمندان بنگاه های رسانه ای حکومتی و دولتی و شبهه حکومتی تبدیل شدند.
2- به جای اینکه خبرنگاران به وظیفه ذاتی و حرفه ای خودشان یعنی رصد مستقل و آزاد فعالیت های حکومت و دولت وانعکاس مشاهدات و نتایج حاصل از این رصد همراه با تحلیل و نظرات خود بپردازند، عملا به موید، مبلغ، مروج و توجیه گراین فعالیت ها تبدیل شدند.
3- درهمه جای دنیا خبرنگاران با هزینه رسانه متبوع خود و با امکانات کافی و مستقل از نهادها و دستگاه های دولتی ولی مطابق با قوانین و مقررات از طرح ها و پروژه ها بازدید و گزارش و نظرات خود را نوشته و با مسئولیت رسانه خود منتشر می کنند، ولی اینکه نهادها و دستگاه های حکومتی و دولتی، خبرنگاران رسانه های وابسته به خود را برای اهداف خاص به محل طرح ها و پروژه های خود گسیل می کنند و اتفاقاتی نظیر این حادثه تلخ را رقم می زنند، این از آن رویه های نادر در دنیاست که افتخار ابداع و اجرا آن نصیب ما شده است!!
در جمله دوم این شاهد حادثه که گویا « یکی از مدیران ستاد احیای دریاچه ارومیه( دستگاه دعوت کننده این خبرنگاران) که اتفاقا برنامه ریز این سفر بوده و از صبح شاهد بوده که راننده اتوبوس فقط با دنده نه با ترمز کار می کرده و هنگام حادثه متوجه شده که این اتوبوس اصلا ترمز نداشته است!!» ما می توانیم به اوج بی مسئولیتی آمران و عاملان این حادثه تلخ پی ببریم.
با بودن چنین برنامه ریزهایی و البته کسانی که این برنامه ریزها را انتخاب می کنند خدا جان همه خبرنگاران عزیز و البته همه افرادی که درهرشغل و شرایط مشابه، مبادرت به سفرهایی از این دست می کنند و به عبارت دیگر مجبور به انجام آنها می شوند از هر بلا دور نگه بدارد!
برنامه ریزی را که ازصبح شاهد این مشکل دهشتناک در اتوبوس بوده و دم فرو بسته تا این فاجعه شکل بگیرد در کجای دلمان قرار بدهیم خدایا!
در جمله سوم آنچه که قابل طرح است چیزی نیست جز اهمیت حیاتی بستن کمربند ایمنی در هرگونه وسیله نقلیه و با حسرت بگوییم کاشکی:
- راننده این اتوبوس آنقدر مسئولیت شناس بود که بدون کمربند ایمنی این همه انسان های بیگناه را به کام این فاجعه نمی کشاند.
- مجموعه ناظران از پلیس گرفته تا شرکت مسافربری و شرکت خودروساز و متولیان دولتی و غیردولتی در موضوع کمربند ایمنی این اتوبوس کوتاهی نمی کردند.
- فرهنگ بستن کمربند ایمنی آنقدر جا افتاده بود که هر مسافری وقتی ببیند وسیله نقلیه ای فاقد کمربند ایمنی است از سوار شدن به آن خودداری کند.
در هر صورت مجموعه این عوامل و کاستی ها، کوتاهی ها، نارسایی ها، بی مسئولیتی ها، حماقت ها و مهم تر از همه نقص و ضعف قوانین مرتبط که در راس آنها قانون مطبوعات و نحوه مدیریت رسانه ها قرار دارد دست به دست هم دادند تا این دو پروانه باغ رسانه کشور در مقابل چشم به ظاهر بینا باغبانان پرپر شوند و نام مهشاد و ریحانه در تاریخ ماندگار شود.
روح شان شاد و نام شان و عنوان حرفه شان یعنی خبرنگار در همیشه تاریخ سرافراز باد!
مدیرمسئول
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.