خرمشهر را میشناسم؛ هنوز رد پای پدرم بر اروند طنین دارد و میشنوم که مرا به تماشای سجدهی نخلها میخواند٬ به بزم رستاخیز خفتگان بیدار٬ به تماشای اشکهای قصهی سیاوشکُشان این شهر...
سوم خرداد را هم خوب میشناسم؛ فصلی است کوتاهتر از لبخند پدر اما به درازای خاطرات غبار گرفتهاش٬ فصل بر باد دادن حضور گندمزارش٬ فصل پر رونق شایعه٬ نبش قبر٬ گمانه. فصل امید به باز شدن گره از کار دشنهی رستمهای زمانه. فصلی به حلاوت فراموشی و شعار٬ به تلخی نوشداروی دیر هنگام.
خرمشهر شهری است بر مدار راهرفتگان بر آب٬ شهری پر از مزار سیاوشان گمنام.
سلام بر این شهر
سلام بر این فصل
سلام بر اروند و خفتگانش
سلام بر سیاوشان سر بهدارش
سلام بر شادمانی که تا کربلا پر میکشد
سلام بر رد پایی که در فکه به آتش مینشیند
و سلام بر فتحی که هنوز روایتش ناتمام است و سلام بر فتحی که روایتش هم خونبار است...
آری میشناسمت؛ تو همان شهری هستی که تا کربلا فقط به اندازهی شنیدن سوت یک گلوله فاصله داشتی.
تو همان شهری هستی که خاطرات عمل نکردهی دشمن را زیر پوستت داری و منتظر قصهگویی نشستهای تا بیاید و بغض انفجارت را در گوش ریشه نخلها زمزمه کند.
تو همان شهری که امروز داغ سیاوشکُشان را خوبتر از من میفهمی...
اما من کیستم که تو مرا بشناسی؟ شاید نمیدانی!
من وارث داغ قتلگاهم٬ تبارم میرسد به راهروندگان بر اروند.
از سربهداران نشان دوستی دارم و پردهی قصهی سیاوشکُشان را در کولهبار و سوت گلولهی دشمن را در گوش چون گوشوارهی میراثی مادرم٬ و اگر باورم کنی هنوز تا کربلا برایم راهی نیست...
باورم کن و گمان مبر که خرامیدن بر آب را فقط پدرم میدانست و سوختن فقط هنر مردان فکه بود.
باورم کن٬ من از همان تبارم و قصهها دارم از سوختن و سوگند به سومین طلوع روز خرداد که خرامیدن تا میدان حوادث را هم خواهم آموخت.
غبارها را جارو کن٬ آمدهام قصهگویت باشم٬ قصهگویم باشی...
غریبی نکن! من سرشته از خاکت هستم و پرورش یافتهی آفتاب و سیراب شرجیات...
بشناس مرا و باورم کن٬ به یاد بیاورم. اگر باز هم دریغ داری از گشودن مزار خفتگان بیدارت٬ مزاری آماده کن در گوشهای از امواج که فقط من باشم و اروند و جبرائیل و نخلهای سوخته و همسایگان آن روزهای کربلا و قصههایت و قصههایم و قصههای...
و خواهی دید سیاوشان سربهدار هم خواهند آمد... خرامان٬ سبکبار از جانب بینهایت طلوع...
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.