درگیری بی پایان بین آمریکا و ایران طنز عمیقی است. هیچ یک از طرفین نمی خواستند وارد جنگ شوند، و با این حال هیچ یک از طرفین نمی توانستند با یکدیگر صحبت کنند مگر در مورد جنگ. زبان و عمل در کنار هم هستند. اگر در استعاره جنگ، با برندگان و بازندگان آن، انتقام، دشمنیهایی که نسلها طول میکشد و تصویری از خود برترپندار از جنگجو، گیر کردهاید، هرگز نمیتوانید جنگ را پایان دهید، حتی اگر بخواهید.
هنگامی که در ذهنیت جنگ قرار بگیرید، هیچ پایان پاکی برای جنگ وجود ندارد. برندگان در یک جنگ در جنگ بعدی بازنده میشوند و نبرد به باتلاقی کشیده میشود که در آن بدیهی است که هیچ یک از طرفین نمیتوانند ادعای پیروزی کنند، تفکر جنگ همچنان سرسختانه همان استعاره جنگ را به نمایش میگذارد. همانطور که تاریخ از جنگ جهانی اول تا ویتنام و اکنون افغانستان به ما می آموزد، جنگ ها درعین حال بی معنی، بی امان و بی پایان هستند. قهرمانان جنگ در یک طرف، جنایتکاران جنگی در طرف دیگر محسوب می شوند.
راهی برای پایان دادن به جنگ وجود دارد، هر جا که مردم متوجه شوند که در یک هدف مشترک هستند، نشانه هایی از راه حل ظاهر می شود، یعنی رسیدن به سیاره ای مرفه، سالم و پایدار. جنگ این هدف مشترک را برآورده نمیکند و سوال این است که چقدر طول میکشد تا یک هدف جهانی مثبت استعاره جنگ را که در ناسیونالیسم، قبیلهگرایی، شکافهای نژادی و قومی و سایر همسفران جنگ نهفته است، تحت الشعاع قرار دهد. همه این تقسیم بندی ها ساخته ذهن هستند. آنها وجود دارند زیرا ما آنها را ساختیم، و راز این است که هر آنچه را که شما ساخته اید، می توانید از بین ببرید.
در مواجهه با این همه خون و مرگ، ریشه یابی جنگ در مفهومی نادرست عجیب به نظر می رسد. چیزی که ویلیام بلیک آن را «آدم های فریب خورده ذهن» ما نامید نوعی خود حبس کردن است. مفاهیم خود را تغییر دهید، و تنها در این صورت است که آدمک ها از بین می روند. در اینجا برخی از جایگزین های کل مفهوم جنگ آورده شده است:
- ارزش مفهوم دشمن را کاهش دهید. یک دشمن را می توان به تدریج به عنوان یک حریف، رقیب، شریک، معلم و در نهایت همتای شما، باز تعریف کرد.
- با طرف مقابل با احترام رفتار کنید، درغیر این صورت، آنها را قبل از شروع از دست می دهید.
- قبول کنید که تصور بی عدالتی در هر دو طرف وجود دارد. این نقطه توافقی است که دشمنان می توانند در آن به یکدیگر وصل شوند.
- برای بخشش و طلب بخشش آماده باشید. در اینجا بخشش به معنای رها کردن میل خود برای قصاص و انتقام است. این یک عمل شجاعت واقعی است. حتی اگر باور داشته باشید که طرف مقابل سزاوار بخشش نیست، شما سزاوار صلح و آرامش هستید.
- از جنگ طلبی که نوعی قلدری و تجدید خصومت محسوب می شود، خودداری کنید.
- از هوش هیجانی یعنی درک احساسات طرف مقابل، ارزش دادن به آنها و برابر کردن آنها با احساسات خود، استفاده کنید.
- برای درک ارزش های طرف مقابل، چه شخصی و چه فرهنگی، تلاش کنید. بلای جنگ زمانی نازل می شود که دو دشمن هیچ چیزی درباره یکدیگر نمیدانند. بنای یک جنگ مبتنی بر فرافکنی و تعصب و هدف نیز پذیرش متقابل است. در عمیق ترین سطح همه ما چیزهای مشابهی می خواهیم.
- از سخنان ایدئولوژیک بر سیاست و مذهب خودداری کنید.
- بدانید که درهر دو طرف ترس وجود دارد. از بیان نگرانی های خود و پرسیدن اینکه طرف مقابل از چه چیزی می ترسد واهمه نداشته باشید
- اصرار بر حق بودن و اثبات اشتباه طرف مقابل نداشته باشید. پرهیز از اصرار به درست بودن به شما این امکان را می دهد که روی آنچه واقعا می خواهید تمرکز کنید.
این ایده ها در هر مذاکره ای، چه بین ملت ها و چه در یک خانواده، به کار می آید. وقتی ما فاقد این ایده ها باشیم، نمی توانیم آنها را به مکانیسم های تعاملی تبدیل کنیم. جنگ بدترین مکانیسم تعامل است، با این حال در بسیاری از موارد، درگیری اولین واکنشی است که در هنگام احساس مقاومت، موانع و عقبنشینی انجام میدهیم.
وقتی مردم نمی دانند در جامعه چگونه با یکدیگر کنار بیایند، ملت ها هم در دنیا نمی دانند. اساس صلح، آگاهی و شناخت صلح در افراد است. حتی اگر من و شما نمیتوانیم نحوه تعامل ملتها را تغییر دهیم، ما این انتخاب را داریم که واحدهای آگاهی بخش صلح باشیم و ایدههای ذکر شده در بالا را در زندگی روزمره خودمان پیاده کنیم. بقای سیاره به این بستگی دارد که بخش عمده ای از مردم در دنیا این پیام را در کوتاه ترین زمان ممکن بشنوند.
دیپاک چوپرا، نویسنده و پزشک آمریکایی هندی الاصل
منبع: هفته نامه همزیستی شماره 748 مورخ 1 اردیبهشت 1403
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.