b_300_300_16777215_00_images_982_m4-1.jpg

گفتگو با دکتر ابراهیم مقیمی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران درباره رابطه زمین با پدیده‌های طبیعی
زبان و رمز و راز زمین
گفتگو: تاج‌ محمد کاظمی
 

اشاره:
همزمان با وقوع سیل در برخی از استان‌های کشورمان در روزهای  نخست سال جدید که بسیاری از هموطنان ما را از خانه و کاشانه‌شان آواره و خسارات بزرگی به زیرساخت‌های مادی و معنوی کشور وارد کرد، این پرسش به صورت جدی مطرح شد که چرا به‌رغم مسبوق به سابقه بودن این پدیده طبیعی، مسئولان ذیربط نتوانستند آن را کنترل، مهار و هدایت کنند.
نگاهی اجمالی به پاسخ‌های داده شده به این پرسش نشان می‌دهد که بیشتر انتقادات متوجه روندها، سیاست‌ها و اقدامات مربوط به حوزه محیط‌زیست است و منتقدان از اینکه به بهانه توسعه جامعه، کوه‌ها، جنگل‌ها، رودخانه‌ها و بطورکلی زمین مورد تعرض نا عادلانه انسان‌ها قرار می‌گیرد، اظهار تأسف کرده و این موارد را عامل افزایش خسارات ناشی از سیل دانسته‌اند.
بدیهی است زمین به عنوان بستر اصلی یک پدیده طبیعی مانند سیل، نقش تعیین‌کننده‌ای در بروز این پدیده دارد و اگر انسان‌ها آشنا به زبان این زمین باشند می‌توانند سیل را مهار و خسارت‌های آن را کاهش بدهند.
دکتر ابراهیم مقیمی، جغرافیدان، متخصص مسائل زمین، رییس سابق دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران و عضو هیأت علمی این دانشگاه، سیلاب را لهجه‌ای از زبان زمین به نام زبان رود می‌داند و معتقد است که جهت حرکت سیلاب، سرعت این حرکت، حجم آب جابجا شده و آثار این سیلاب هرکدام از اجزای زبانی زمین تلقی می‌شوند.
مشروح گفتگوی « اطلاعات» را با این استاد دانشگاه درباره رمز و راز زمین و نقش آن در پدیده‌های طبیعی بخصوص سیل با هم می‌خوانیم.
 ***
شما اخیرا در نوشته‌ها و گفتگوهای خود از اصطلاحی به نام «زبان زمین» استفاده کرده‌اید و نا آشنایی به این زبان را عامل وقوع پدیده‌های طبیعی از جمله سیل دانسته‌اید. لطفا این زبان را برای ما معرفی کنید.
ابتدا با افرادی که از سیلاب‌های کنونی کشور آسیب دیدند ابراز همدردی می‌کنم و امیدوارم هرچه زودتر وضعیت این عزیزان بهبود یابد. درپاسخ به این پرسش باید عرض کنم که زمین رمز و راز متعددی دارد. آنچه را که زمین به ما نشان می‌دهد بسیار ناچیز است و به تدریج خود را برای انسان‌های قدیم، حال حاضر و انسان‌های آینده نشان خواهد داد. ما آنچه را که زمین نشان می‌دهد می‌بینیم و درک می‌کنیم. من «خودبیانی زمین» را به نام زبان زمین یاد می‌کنم. همچنان که انسان‌های ساکن در ایران یا هندوستان زبان‌های متعدد دارند و با لهجه‌های مختلف صحبت می‌کنند، زمین در فلات ایران یا مثلا فلات مغولستان نیز این گونه است، یعنی زبان‌های مختلفی برای بیان خود نزد انسان‌ها دارد تا آن را درک کنند. کسی زبان زمین را درک می‌کند که قوه ادراک او با زمین انطباق داشته باشد.
سیلاب، لهجه‌ای از زبان‌های زمین به نام «زبان رود» است. بسیاری از سیلاب‌ها دقایقی بعد از بارش رخ می‌دهند. مطالعه رطوبت هوا، قطره باران از زمان تشکیل، بزرگ شدن، شدت گرفتن و قبل از اصابت بر زمین به عهده هواشناسان و آب و هواشناسان است، اما به محض اصابت بر زمین موضوع مطالعه بسیاری از علوم دیگر است از جمله سیلاب‌شناسی.
سیلاب از تجمیع یافتگی و هم‌پیوندی جریان‌های سطحی با دبی زیاد حاصل می‌شود. بنابراین مناطقی در زمین وجود دارد که فاقد سیلابند. این که سیلاب‌ها درکجا ظاهر می‌شوند، به کدام سمت حرکت می‎کنند، چه سرعتی دارند، چه مقدار آب توسط سیلاب‌ها جابجا می‌شود یا چه اثراتی دارند؟ پرسش‌هایی هستند که هرکدام اجزای زبانی زمین تلقی می‌شوند و نیاز به پاسخ دارند.
  از نظر علمی سیلاب چگونه تشکیل می‌شود؟
در مکان‌های مختلفی از جمله در ناپیوستگی‎های توپوگرافی(مکان سنجی) که ممکن است به وسیله حرکات تکتونیکی(زمین ساخت)، توالی سست و مقاوم بودن جنس زمین، عمیق شدن شدید توسط حرکت یخ‌های یخچالی و فرسایش دریایی در قدیم مثل دریابارها (دریابار به ساحل بالا آمده پرشیب گفته می‌شود)
یا در ناپیوستگی‌های توپوگرافی که توسط فعالیت‌های شهروندان و روستانشینان یا هرشخصیت حقوقی و حقیقی دیگر ایجاد شده باشد، آب جمع و به سیلاب تبدیل می‌شود. 
این ناپیوستگی‌ها در شرایط مناسب، اشکال تراکمی نظیر دشت‌های سیلابی مثل دشت‌عباس در خوزستان یا دشت آق‌قلا، مخروط افکنه‎ها مثل مخروط قم رود که شهر قم بر آن توسعه یافته است، دامنه‎های حاوی رسوبات آبرفتی مثل ناپیوستگی‌های رسوبی که در امتداد جاده کرج چالوس وجود دارند و مخروط‎های دامنه‌ای کوچک و دلتاها را ایجاد می‎کنند مثل دلتای سفیدرود یا دلتای میناب که اغلب برای توسعه شهری مورد توجه ‎کاربران هستند.
پرشدگی دره‎ها مکان‌های دیگری هستند که منعکس‌کننده مجموعه پیچیده‎ای از فرایندهای آبرفتی، ثقلی و سیلابی هستند و دشت‎های سیلابی کوچک و پادگانه‎های آبرفتی(تراس آبرفتی) ایجاد می‌کنند. چنین مکان‌هایی اغلب در تصرف کاربری‎های شهری یا روستایی قرار گرفته‎اند (مثل شهر پلدختر و معمولان و روستاهای متعددی که در لرستان به دلیل سیلاب فروردین ماه ۱۳۹۸ منهدم شدند).
مکان‌های جلگه‌ای، مثل جلگه خوزستان و گیلان اغلب مکان رسوبگذاری رسوبات سیلابی بالادست و مکانی برای استراحت سیلاب هستند و سرعت جریان آب در حمل مواد را کاهش می‎‌دهند. ماندرهای فعال (ماندر یک اصطلاح تخصصی است و به پیچان رودهای موجود در دشت‌ها گفته می‌شود)، ماندر متروکه و منقطع و  شبکه‌های آبی کم عمق و عریض و مخروط دلتایی  از مهم‎ترین اشکال ژئومورفیک (ژئومورفولوژی: علم شناسایی اشکال سطح زمین و تغییراتی که دارند) در این قلمرو هستند. چنین مناطقی شیب بسیار کمی دارند و عمدتا‎ برای فعالیت کشاورزان مناسب‌اند. زمین‌های شهری مثل آق‌قلا وگیلان و اهواز و آبادان و خرمشهراز چنین ویژگی برخوردارند؛ اینها هرکدام اجزایی از زبان سیلاب محسوب می‌شوند.
  درمطالعه پروژه‌ها، شهرها، روستاها و فعالیت‌های کشاورزی که روی مکان‌های سیلابی توسعه یافته‌اند یا توسعه می‎یابند و ممکن است خود نیز سیلاب‌ساز شوند (مثل سیلاب دروازه قرآن شیراز و آق قلا) چه بررسی هایی از نظر سیلاب صورت گرفته‌اند و میزان دقت آن‌ها چه‌قدر است؟ آیا درباره تاریخچه پیچیده رخدادهای فرسایشی و تراکمی مکان فعالیت، بررسی لازم انجام شده است؟
باید درک کرده باشیم که ویژگی عمده آبراهه‎ها این است که عملکرد خود را فقط به بستر جریان خود محدود نمی‎کنند. برای مثال، آبراهه‎ها قادرند موقعیت خود را در نواحی به نسبت عریض روی دلتاها و دشت‎های سیلابی و همچنین آبرفتی حتی رسوبات بادی (برای مثال روی رسوبات بادی بین کرخه و دز در مکانی که رودخانه‌ها به هم نزدیک می‌شوند، در صورتی که سیلاب  از قدرت کافی برخوردار باشد) تغییر دهند و اگر توسعه‎ای در چنین نواحی انجام شده باشد، تحت تأثیر این تغییرات خواهد بود؛ چنان که در الهیه اهواز رخ داد. 
 وقتی که سیلاب در داخل آبراهه‎ها متراکم شود، چون مقاومت جانبی ساحل‌های آبراهه‌‎ای به نسبت محدود است، امکان جابجایی و تخریب رسوبات سیلاب قدیمی به کمک جریان‌های سیلاب جدید وجود دارد. پس شهرهایی که در گستره چنین زمین هایی توسعه یافته باشند، در معرض تغییر موقعیت سیلاب قرار دارند. از طرفی فقط سیلاب نیست که خسارت ایجاد می‌کند، بلکه ویژگی آبراهه و کیفیت استقرار سازه‌های انسان‌ساز  نیز دخالت دارد.
من به صراحت بیان می‌کنم که با یک قانون عمومی، مثل قانون حریم بیست و پنج سال دوره بازگشت و حریم ۷۵ متری مصوب دستگاه حاکمیت، نمی‌توان از خسارت سیلاب کاست و تا کنون در ایران اینگونه بوده است. چرا؟ نمی‌دانم. شاید به این دلیل که ما زبان رودخانه و سیلاب را درک نکرده‌ایم و به دلیل ناتوانی در درک این زبان، به‌رغم رسالت و مسئولیتی که مسئولان مربوط داشته‌اند باید خسارت پرداخت کنیم. متهم ایجاد خسارت سیلاب نیست بلکه میزان قوه ادراک از زبان زمین است.
  نقش رسوبات در تشکیل سیلاب چیست و این نقش در خوزستان چگونه بوده است؟
بیشتر دره‎های ایران رسوباتی با منشا سیلابی از قدیم دارند. روی این رسوبات بر اثر فرسایش رودخانه، پادگانه‌هایی با برش پلکانی یا قائم  ایجاد شده که گاهی دشت‌های سیلابی محاطی را تشکیل می‎دهند و اکنون نیز جریان رودخانه در آن‌ها وجود دارد. از طرف دیگر منشأ موادی که دره‎ها را پر می‏کنند، در بالا‌دست دره قرار دارد. بنابراین هر دشت یا پهنه رسوبی سیلابی محصولی از رسوبات انباشته موجود در بالادست یا رسوبات تازه تولید شده ناشی از شستشوی بارانی بالادست است. 
خوزستان یک جلگه سیلابی است که متواضعانه خود را برای مهمانداری رسوبات بالادست ناشی از سیلاب آماده کرده است و در آینده نیز این گونه است. زبان این بخش از زمین گویای سیلاب‌های عظیم‌‌تر از فروردین ۱۳۹۸ است. آیا ما این را درک می‌کنیم؟ عظمت سیلاب‌های گذشته را نه تنها می‌توان از منطقه فرسایشی این حوضه که لرستان است، درک کرد؛ بلکه از عظمت این جلگه نیز می‌توان به آن پی برد.
برای درک فرایندهای امروزی فرسایشی و پرشدگی دره‎های دارای رود چه باید کرد؟
به نظر من در این خصوص سه روش و شاخص را باید مورد توجه قرار داد. این شاخص‌ها به مراحل تشکیل و کنترل‎های طبیعی که سبب فرسایش یا رسوبگذاری می‎شوند، بستگی دارند. فرسایش و رسوبگذاری نشان‌های ثانویه سیلاب محسوب می‌شوند. فعالیت‎های عمرانی و توسعه شهری و پایداری زمین‌های کشاورزی و سدها و پل‌ها و جاده‌ها را باید با این شاخص‌ها ماندگار کرد.
 شاخص اول، کنترل و شناسایی تغییر مثبت یا منفی سطح اساس زمینی است که در معرض سیلاب است و ممکن است سبب کاهش شیب در بخش‎های انتهایی پایین‎تر ‎شود و در نتیجه شهر یا ابنیه‌های مختلف موجود در زیر رسوبات انبوه و متراکم سیلابی دفن شوند یا تحت تأثیر سطح اساس منفی، شستشوی وسیع صورت گیرد به نحوی که آثاری از ابنیه باقی نماند.
چنین تغییری می‌تواند هم منشاء ساختمانی داشته باشد، هم ژئومورفیک و هم رفتار انسان.
کم‌شدن شیب و جریان رودخانه‌ای قادر است مواد رسوبی را به تدریج در پشت بخش کم‎شیب، متراکم کند. سدهای آبی ساخته شده در دره‎های آبراهه‎ای، نمونه‌های کلاسیک از این مرحله‌اند. خاک‏برداری و تسطیح زمین به منظور دستیابی به زمین شهری نمونه کلاسیک دیگری است که به مرحله دوم مربوط می‏شود. اگرمن از وزارت مسکن و شهرداری‌ها پرسش کنم به چه دلیل خاک با ارزش کیلویی مثل ۱۰ دلار را از سطح زمین برداشت می‌کنید و این خاک را در کجا انباشت می‌کنید و اصولا راهبردهای اقتصادی شما چرا باید متفاوت با اقتصاد واقعی زمین و به عبارتی زبان زمین باشد، چه جوابی دارند؟
ما در مهندسی استفاده از زمین آموخته‌ایم گودبرداری کنیم (ایجاد سطح اساس منفی) یا تپه‌سازی کنیم (ایجاد سطح اساس مثبت). باید بدانیم زمین هم کار خود را می‌کند.
مسئولان! بهتر است تجدید نظر کنید. اگر جایی برای آموختن ندارید حداقل از سیلاب لرستان، آق‌قلا، شیراز و خوزستان درس بگیرید!  افزایش تولید بار جامد سیلاب سبب می‎شود که رسوبات زیادی در دره روی هم انباشته شوند و سطح اساس مثبت را ایجاد کنند. چرا مردم را هدایت می‌کنیم روی چنین سطوحی سرمایه‌گذاری کلان کنند؟
شاخص دوم آثار شکستگی، کشیدگی و کج‌شدگی و مهم‌تر از همه انفصال رسوبات متراکم محل تغذیه و جریان سیلاب به دلیل زلزله‎های فراوان است. باید بدانیم  هر روز در ایران حد اقل یک زلزله ثبت می‌شود. در سال ۱۳۹۶-۱۳۹۷ زاگرس بیش از ۱۵۰۰ بار لرزیده است. این انفصال، مواد رسوبی سطحی ایجاد می‌کند؛ بنابراین، مواد رسوبی بیشتری را در اختیار سیلاب قرار می‌دهد. حال مسأله چرای دام و نابودی پوشش گیاهی از بین رفتن درختان بلوط هم مزید بر علت است و نیاز به بیان نیست. وقتی درخرم آباد زلزله‌ای رخ می‌دهد ما به دنبال رصد مردم و ساختمان‌ها هستیم . 
این صحیح است ولی رصد این که روی رسوبات سطحی و آبراهه ها و انفصال رسوب چه تغییراتی ایجاد شده نیز مهم است. سازمان‌های مربوط، یک گزارش را به مردم نشان دهند که گویای این مسأله باشد. سیلاب بخشی از مواد رسوبی خود را از موارد رسوبی منفصل شده به علت زلزله‌های فراوان می‌گیرد. آیا برای این مسأله فکری کرده‌ایم؟
سومین شاخص باید به تعداد سرشاخه‎های رودها که متصل به هم می‌شوند و تراکم آبراهه‌ای و شکل حوضه اشاره کرد. اگر بارشی یکسان به لحاظ شدت و مدت بر استان لرستان و استان ایلام ببارانیم، استان لرستان زودتر سیلابی می‌شود. چرا؟ اغلب شهرهای باستانی مدفون در رسوبات دره‏ها، با یک یا ترکیبی از دو یا سه شاخص فوق ایجاد می‌شوند. اگر در لرستان آثار تاریخی مدفون شده بیشتری یافت می‌شود به این دلیل است که پتانسیل سیلابی بیشتری دارند.
با این تفاصیل مثلا از ایران دوران هخامنشی و ساسانی که رونق اقتصادی و عمران و آبادانی آن‌ها زبانزد بوده است، چرا اندک پل و سد و شهر باقی مانده؟ آیا آنها سدها یا پل های کمی ساختند یا تعداد شهرهای آنها کم بوده است؟
نه، بسیاری از زیرساخت‌های آنها به دلیل فروپاشی دودمان و عدم مدیریت منطبق برزمین  بعد از فروپاشی آن‌ها و وقوع سیلاب‌های مهیب نابود شده‌اند و این زبان زمین است. وقتی مهندسی و مدیریت منطبق با زبان زمین نباشد، سیلاب هم باشد، نتیجه‌ای جز ویرانی نیست. ایران سرزمین پل‌ها است. چطور سی وسه پل اصفهان بعد از چهارصد سال باقی می‌ماند اما پل رودخانه پلدختر دو نوبت در معرض سیلاب قرار می‌گیرد (سیلاب سال ۱۳۸۴ و سیلاب فروردین ۱۳۹۸) و هردو نوبت ویران می‌شود؟ این نشان دو ادراک متفاوت از زبان زمین است.
روزی در معاونت عمرانی وزارت کشور در محل ساختمان شهرداری ها
‌و دهیاری‌ها جلسه‌ای داشتیم. از معاون محترم وقت پرسیدم وقتی یک گردشگر خارجی به اصفهان یا تهران یا یزد می‌آید، آیا سازه‌ای ساخته‌اید که متفاوت از سازه‌های عصر قاجار و صفویه باشد و نماد مهندسی، هنرو فرهنگ محیط بعد از انقلاب باشد، یا چهل سال گذشت، چهل سال دیگرهم باید افتخارما همان ها باشد که گذشتگان انجام داده‌اند؟ خوانندگان قضاوت کنند.
زبان زمین اگر درک نشود چه اتفاقی می‌افتد؟
آثار عدم درک زبان زمین در مناطقی که در آن‌ها کاوش‎های مهندسی ضعیف  انجام می‎گیرد و از طرفی بیشتر مورد هجوم و توسعه شهری به‌ویژه ویلانشینی (در ایران) قرار گرفته‎اند و درعین حال آثار تخریبی بیشتری را نیز ظاهر می‎کنند، بیشتر نمود دارد. رودخانه‎هایی که رسوبگذاری دارند و شهرهایی که روی چنین رسوباتی ساخته می‎شوند، همواره درحال تغییرند و نه‌تنها از نظر شناسایی اشکال بخش زیرین حائز اهمیت‌اند، بلکه قابلیت رسوبی رودخانه‎ها و تأثیر روی شهرهای پیرامون بسیار مهم است. برای مثال می‎توان از حرکات محلی و شهرهایی بحث کرد که در آن شعبات رودخانه‎ها حتی به صورت اتفاقی با ورود حداکثر رسوب همراه است و شهرهای پیرامون را تهدید می‏کند. بنابر این زبان زمین در تهران یا هر شهر دیگری از ایران وقتی درک نشود یعنی کاهش پیشرفت؛ یعنی پرداخت خسارت، یعنی عقب‌ماندگی. 
اهمیت اقتصاد حاصل از درک درست زمین  از اقتصاد خرد و کلانی که دوستان دانشمند اقتصاددانم آن را بحث می‌کنند نیست. خسارت سیلاب فروردین ماه ۱۳۹۸ روی درآمد ناخالص داخلی تأثیر منفی خواهد گذاشت. آیا فایده‌ای که از دخل و تصرف رودخانه‌ها داریم با هزینه‌های رویدادی آن برابری می‌کند؟
رابطه دشت‌های سیلابی با وقوع سیل چیست؟
دشت سیلابی عبارت است از سطحی آبرفتی که با آبراهه در ارتباط است و اغلب زمان سیلاب، البته بسته به بزرگی آن از آب پوشیده می‎شود. اندازه دشت سیلابی به طور معمول به میزان آورد رسوب رود و سیلاب بستگی دارد. در مناطقی که عمل انفصال رسوب افزایش می‏یابد، بار رسوبی نیز افزایش خواهد داشت. تعمیم این موضوع به بزرگی و فراوانی سیلاب‎هایی که در رودخانه و در نهایت دشت سیلابی رخ می‎دهند، بسیار پیچیده است.
در بعضی مواقع، فرض می‎شود که زمان برگشت تخلیه مرحله‏ای و ناگهانی، همتراز با متوسط مقدار جریان سالیانه است. هر چند که مطالعه ۳۶ دشت سیلابی فعال در ایالات متحده آمریکا نشان داده که زمان برگشت تخلیه مرحله‎ای و ناگهانی از ۱ تا ۳۲ سال متفاوت است. چنین به نظر می‎رسد که یافتن رابطه‏ای ساده میان زمان برگشت تخلیه‎ها و درجه سیلابی‌شدن دشت‏ها در مناطق مختلف متفاوت است. در مورد رودخانه‎های ایران به طور طبیعی وضع پیچیده‎ای وجود دارد. در جنوب شرقی و شرق به شکل کاملا ناگهانی و طغیانی است. رود سر باز وقتی سیلابی می‌شود، حالت گل- آبی دارد نه سیلابی. دوره بازگشت مشخصی هم نمی‌توان برای آن پیش‌بینی کرد. حال آن‎که در غرب حالت مرحله‏ای دارد. گاهی دارای دوره بازگشت کوتاه‏مدت یا میان مدت و گاهی بلندمدت ‎است. سال ۱۳۶۶ در بالادست رودخانه خوانسار سیلی با دوره بازگشت ۳۰ ساله رخ داد که به تنهایی ۴۵درصد از دشت سیلابی پایین دست شهر خوانسار را به زیر آب برد. این سیل شهر خوانسار را به ویرانه تبدیل کرد. این یک سیل میان مدت بود.  تصور این‎که سیلی با بازگشت یکصد سال و پوشش کامل پهنه‌های سیلابی، خوانسار را در برگیرد، دور از انتظار نیست. مشابه همین سیل و در همان سال در تجریش رخ داد. این که یک رابطه منظم و مدلینگی برای پیش‌بینی میان‌مدت و بلندمدت سازمان‌یافته  و به‌هنگام بتوانیم داشته باشیم هنوز در ابتدای راه هستیم. ولی دشت‌های سیلابی محاطی و باز به ما می‌گویند که رخداد قطعی است. کی؟ مهم نیست. مهم این است که ما در معرض آن نباشیم.
به عنوان آخرین پرسش، کاربری‌ها را در دشت‌های سیلابی چگونه می‌بینید؟
کاربری‌ها کمترمنطبق با تغییرات آبراهه‌ها هستند.آبراهه‎های ماندری شکل گاهی سبب کندی جریان سیلاب می‌شوند. خود ماندرهم به دلیل کندی جریان آبراهه شکل گرفته است. روی چنین دشت‌هایی، سیلاب به طورجانبی آب و رسوبات موجود را جابجا‎ می‎کند و سبب ایجاد سدهای جریانی (سدهایی در مسیر آب) و آبراهه‎ها و خاکریزهای جدید می‎شود. علت تخلیه کند آب در جنگیه اهواز در سیل فروردین ۱۳۹۸ وجود ماندرهایی بود که خود به دلیل کندی سرعت و جریان آب ایجاد شده‌اند.  این عمل در بخش بزرگی از دشت سیلابی، سبب باقی ماندن بخشی از رسوب‎ها می‎شود. 
برای هر نوع کاربری در چنین دشتی، ابتدا باید سرعت تخلیه سیلاب محتمل را چاره کرد؛ نه بعد از ساخت و ساز٫ یعنی به سیلاب سرعت تخلیه داد. در صورتی که در ماندرهای محاطی داخل لرستان به دلیل شدت و سرعت تخلیه، از مواد رسوبی  سازنده دشت سیلابی محاطی قبل از ساخت و ساز باید صیانت کرد یعنی از شدت و سرعت تخلیه کاست. این ها از جمله پیام‌ها و زبان‌های زمین‌اند. آیا مهندسان راه که پل ساز هم هستند به این زبان توجه دارند؟
خاکریزهای طبیعی متروک و ماندرهای اصیل و محاطی به طورمعمول ناهمواری دشت‌های سیلابی را تشکیل می‎دهند. بزرگی این برجستگی‎ها به تخلیه‎ سیلاب‌های قدیمی وابسته است که در گذشته رخ داده است. ما آن‌ها را بدون توجه به فرایند تشکیل به کاربری مسکونی و عمرانی اختصاص می‌دهیم. آیا با این اقدامات ممکن است که در مقابل سیلاب‌ها آسیب‌پذیر نباشیم؟
 افزایش ارتفاع دشت‎های سیلابی نتیجه جریان‌هایی است که لایه‎هایی از سیلت و رس و مواد آلی را همراه دارد و خود وابسته به توالی افزایش ارتفاع آب و فراوانی رخداد است. ما از طریق ضخامت و توالی رسوب دشت می‌توانیم  عظمت و فراوانی سیلاب‌ها را درگذشته درک کنیم. این‌ها زبان زمین و رود هستند. چرا نباید از آن‌ها استفاده شودر.
پهنه‌بندی دشت‌های سیلابی از نظر گستردگی سیلاب زبان دیگری است. مهندسان آبشناس کشور روسیه برای تعقیب حرکت شناورها، روش‎های کنترل هوایی را برای پی‌بردن به دینامیک طغیان آب و رسوب در دشت سیلابی رودخانه اوکا (که در ۳۰۰ کیلومتری مشرق مسکو قرار دارد) به کار گرفته‎اند. نتایج حاصل از این بررسی نشان می‏دهد که با افزایش ارتفاع حدود ۹۹ سانتی‌متر آب در رودخانه اوکا، ۸۶ درصد از مساحت دشت سیلابی پوشیده از سیلاب و رسوب می‏شود.
این بررسی شاخص مناسبی است برای مکان‏گزینی شهری روی دشت‎های سیلابی و طبقه‏بندی دشت‎های سیلابی روی رود اوکا. در ایران، با توجه به تغییرات ارتفاعی آب و رودخانه‏های مربوطه، آیا سازمان نقشه‌برداری ما یا سازمان هوا فضا یا وزارت نیرو به این مقولات ورود پیدا کرده اند؟ اگر کاری کرده‌اند هویدا کنند تا همه ببینند. 
عاقلانه‏ است که آن بخش از دشت‎های سیلابی را که دارای سطح ارتفاعی بیشتری نسبت به محیط پیرامون هستند و در ارتباط با افزایش سطح آب رودخانه  کمتر تحت تأثیر قرار دارند، برای کاربری شهری استفاده شوند.
دانشجویان عزیز دکتری و ارشد دانشگاه‌ها! به این مفاهیم ورود پیدا کنید! من به شما امید دارم.
در پایان به آیه ۸ سوره اعراف اشاره کنم که خداوند می‌فرماید: وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
این برای مرده به گورکردن نیست. بلکه برای مهندسی نوین است. ثقلت موازینه یعنی خرد‌ورزی، یعنی درک زبان زمین، یعنی مقاوم‌سازی، یعنی شناسایی مکان‌های پایدار، یعنی به محکمات پرداختن، وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ یعنی روز تعادل، یعنی یوم‌الله، یعنی تمسک به علم حقیقی نه علم مسلکی؛ حالا ما آن را برای گور کردن مردگان به کار می‌بریم، آن جای خود، این هم جای خود. هوشیار باشید.

منبع: روزنامه اطلاعات(ضمیمه جامعه) 9/2/98

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار