صدیقه جاذبی- وقتی به فاصله خیلی کوتاه در شبکههای اجتماعی از فعالیت دو زن فعال در عرصه امور خیریه در ترکمن صحرا با خبر شدم و چهره این دو زن جسور را دیدم تیتر «دو زن در یک قاب» در ذهنم نقش بست. خوشحالی من از بابت حضور این دو زن در این عرصه وصف ناپذیر بود، به خاطر همین زود شمارههای شان را پیدا کرده و با آنها ارتباط برقرار کردم. ارتباط با « آیلر کوچکی » این شیرزن گمیشانی خیلی طول نکشید، اما فریده ایزدی زن جسور آققلایی کمی دیر به ارتباط ما پاسخ دادند. با آیلر کوچکی مصاحبهام را انجام دادم اما فریده ایزدی بنا به دلایل شخصی نخواستند مصاحبه کنند، هرچند با او صحبت دوستانه خوبی داشتم و با فعالیتهای شان و خودشان آشنا شدم.
اما آیلر کوچکی، زنی که بیماری پسرش باعث شد تا به فکر تاسیس خیریه بیفتد. دو سال پیش یعنی سال 86 آیلر همراهی چند نفر را جلب کرده و درشهرستان محروم گمیشان برای بیماران سرطانی خیریهای راه اندازی میکند. پیش از تاسیس این خیریه او به خاطر بیماری فرزندش با یکی از خیریههای معتبر منطقه آَشنا شده بود. آشنایی با این خیریه کم کم به فعالیت او در آنجا انجامید و در نهایت خود اقدام به تاسیس کانون حمایت از بیماران صعبالعلاج به اسم لبخند امید شکوفههای گمیشان میکند. او با همراهی چند نفر از معتمدین گمیشان این خیریه را اداره میکند و آیلر و همه کسانی که آنجا فعالیت میکنند بدون دریافت ریالی از محل خیریه بابت فعالیتهای خود، با جان و دل خیریه را اداره میکنند. محل خیریه نیز برای اینکه هزینهی بیشتری تحمیل نشود، یکی از دو اتاق خانه آیلر قصه ما است. البته به گفته او بعد ازسیل به خاطرحضور مهمانان زیاد ورودی حیاط را آجرکاری کرده وبه اتاق تبدیل کردهاند تاشرمنده مهمانهای شان نباشند.
تلاش برای تامین هزینه 220بیمار
او میگوید: «کل درآمد خیریه صرف خود بیماران میشود و درحال حاضر بیش از۲۲۰پرونده ثبت شده داریم که برای تامین هزینههای درمانی، شیمی درمانی، معیشتی، خورد وخوراک، تحصیل بچههای شان وغیره فعالیت میکنیم. ما برای اینکه کل درآمد خیریه را صرف بیماران کنیم میز صندلیهای اوراقی و دورانداختنی ادارات را تعمیر کرده و استفاده میکنیم».
هرچند برای آیلر بیماری فرزندش مقدمهای برای آشنایی با یک خیریه بود اما او پیش از آن نیز به فکر بیماران بود. در وجود او کمک به دیگران یک امر نهادینه بوده است. او میگوید: «چند سالی است که کم وبیش به فکربیمارها بودم؛ یعنی همراه آنها میرفتم با مددکارصحبت میکردم، به نماینده مراجعه میکردم، ازخیرین کمک میگرفتم که متاسفانه یک حادثه باعث شد کودک سالم من فلج کامل شود. هرچند این حادثه توان من را تحت تاثیر قرار داد و مجبور بودم وقت خود را صرف فرزند خود کرده و دنبال درمان او باشم، اما با اینحال در حد توانم سعی میکردم با هرکس که چه از لحاظ مادی و چه معنوی نیازداشت، همراهی کنم. بخاطرفرزندم از ۲۴ساعت شبانه روز هفده ساعتش را یکسره کارمیکردم تاهزینههای گزاف آن را تامین کنم اما من فقط به فکر تامین هزینههای فرزند خود نبودم و در بین این کار کردنها، توانستم دست ۲۰الی ۳۰نفررا هم بگیرم، به این صورت که من برش وخیاطی انجام میدادم و با سفارشهایی که میگرفتم برای بیشتر از سی نفرشغل ایجاد کردم، بعضی چرخ خیاطی نداشتند توانستم برایشان چرخ خیاطی تهیه کنم واز محل درآمدی که ازدوختشان داشتند کم کم هزینه چرخ را تسویه و اقساط آنها راپرداخت کردم. برای افراد کم بضاعت به صورت قسطی لباسشوئی، یخچال، لباس، چارقد وغیره نیزمیخریدم و قسطشان را ازدرآمدشان کم میکردم».
کانون لبخند امید شکوفههای گمیشان
آیلر کوچکی ادامه میدهد: «در جریان درمان فرزندم با خیریههای گوناگونی آشنا شدم و توانستم افراد نیازمند بیشتری را برای درمان به مراکزخیریه بفرستم، درمیان این همه گرفتاری با همکاری چند تن ازکارمندان آموزش پرورش برای کودکانی که هزینه تحصیل نداشتند لوازمالتحریر، هزینه ثبتنام و کتاب درسی حتی کیف، کفش و لباس تهیه میکردم. همیشه به فکربازکردن خیریه بودم ولی جرات و سرمایه نداشتم تا اینکه با یک خیریه آشنا شدم و نمایندگی آن را گرفته و دفترکوچکی درگمیشان بازکردم. درکانالها و گروههای تلگرام از تمام خیرین و کسانی که تمایل به همکاری داشتند دعوت کرده وجلسهای گذاشتیم. افراد زیادی در اولین جلسه حضور داشتند و در جلسات بعدی افرادی که واقعا بدون هیچ چشمداشتی حاضر به همکاری بودند را مشخص کردیم و شخصیتهای سن بالاتر را به عنوان رییس هیات، نایب رییس هیات، هیات مدیره و بازرسین انتخاب نمودیم. چند ماه بعد از فعالیت برای این خیریه، به همراه سایر اعضا تصمیم گرفتیم خود خیریهای جداگانه تاسیس کنیم و ظرف چهار ماه خیریه گمیشان را بنام کانون لبخند امید شکوفههای گمیشان به ثبت رساندیم».
آیلر تمامی کارهای ثبت رابه تنهایی انجام میدهد، با اینکه باردار بوده اما از دوندگی برای ثبت این خیریه هیچ کوتاهی نمیکند. در اواخر انجام کارهای ثبت، پاهای آیلر عجول ما بر اثر یک سانحه به شدت میسوزد اما با اینحال از پیگیری دست نمیکشد تا جایی که برای گرفتن آخرین امضاء به دلیل باند پیچی بودن پایشان با دمپایی پدرشان به حضور مدیرکل میروند.
آیلر میخواهد خیرین بیشتر هوای کانون او را داشته باشند چونکه به گفته او «کمکها کفاف بیش از دویست پرونده رانمیدهد به همین خاطرما نیازمندان واقعی را بنابرنوبت وهزینه اولویتبندی میکنیم اما سرپرست خانواربودن نیزاولویت اول ما است».
آیلر میگوید: ما به غیراز دادن خدمات به بیماران سرطانی با کمک خیریههای بزرگ تهران سعی میکنیم به کودکان زیر۱۸سال که دارای مشکلات قلبی، ترمیمی، ارتوپدی و کاشت حلزون هستند نیز کمک کرده و حتی کاری کردیم که عمل جراحی عدهای به صورت رایگان انجام شود. در این رابطه حتی از گنبد و کلاله هم پرونده داشتیم».
دل بزرگ خانواده آیلر
خانواده پنج نفری آیلر کوچکی با اینکه خود در مضیقه هستند اما دل بزرگشان را به این کار سپردهاند. خانه محقر آنها هم محل زندگی است و هم دفتر خیریه. از سه کودک آیلر یکی معلول است، اما معلولیت او نیز باعث نمیشود تا او از هدفش باز بماند. همین هدف است که خانه او را در جریان سیل اخیر تبدیل به مکانی برای کمک به سیل زدگان کرده است، قبل ازسیل برای فعالینی که درحال ساخت سدهای خاکی بودند «بورگ» ساندویچ، سالاد اولویه وبرنج میپخته و با بسیج کردن خیلی ازخانمهای شهر و با کمک خیرین از شهرش محافظت کرده است، هرچند خانه خود او نیز از این سیل خسارت دیده است و اکنون خانه او نیاز به مرمت دارد. او دوست دارد طبقه دوم خانهاش را بسازد تا بتواند دفتر مستقلی برای کانون خیریهاش داشته باشد.
آیلر از مشکلاتش نیز میگوید: «پسر دوم من دارای معلولیت جسمی حرکتی شدید است. مشکل استرابیسم چشم و نیز مشکل حاد ریوی دارد که هنوز یک بیماری نادر وغیرقابل تشخیص و درمان است و این سیل هم بدترش کرد. بهخاطر نم اتاق سرفه شدید دارد و شاید بیش از ۵۰ باربه دکتر بردم و یک متخصص آن را به خاطر آلودگی هوای ناشی ازسیلاب دانست. کودک من سرطانی نیست یا جزو بیمارهایی که تحت نظر کانون ما است، حساب نمیشود و چون او پروندهای در کانون ما ندارد به او کمکی تعلق نمیگیرد. از آن طرف وسایل خانهام در یک حریق سوخت اما غیر از هلال احمر هیچ ارگانی کمکی نکرد و هنوز با مشکلات خانه دست و پنجه نرم میکنم».
این فعال امور خیریه با جود تمام این مشکلات خوشحال است که این کانون اعضای هیات مدیره دلسوزی دارد و آنها همیشه در کنارش بودهاند و بدون هیچ گونه چشم داشتی از جان برای کار خیر و این کانون مایه میگذارند.
آیلر مشکلات زیادی دارد؛ اما با اینحال میگوید: «وظیفه انسانی هرفردی است که تا توان دارد به همنوع خود کمک کند اما برای رسیدن به درک چنین چیزی انسان نیاز به یک جرقه دارد. بیماری پسرم و مخارج زیادش و خدمت در راه خدا برای من یک جرقه بود. در زندگی هرکس از این جرقهها حتمن وجود دارد، مهم این است که این جرقهها را جدی بگیریم، هدفمند کنیم».
من یک مادرم
میگویم آیلر خیلی سختی میکشی، مواظب خودت باش، میگوید: «من با وجود مشکلات روحیهام را ازدست نمیدهم، سعی میکنم خود را بیدرد نشان دهم اما این توداری و مشکلات پسر معلول یازده سالهام و بلند کردن او باعث دردهای فیزیکی در وجود من شده است. من یک مادرم و یک مادر هر نوع فداکاری را برای فرزندش میکند. من سعی میکنم مشکلات خودم را خودم حل کنم بدون اینکه کمکی دریافت کنم، اما من هم نیاز به کمک دارم. خانه من نیاز به تعمیر دارد، نیاز به وسایل خانه دارم؛ اما برای خودم روا نمیدانم که از محل درآمد خیریه چیزی بردارم. حتی دستمزد هم نمیگیرم. وقتی میبینم بیماران نیاز دارند دلم نمیآید چیزی برای خودم جایز بدانم».
آیلرکوچکی متولد سال ۶۲ با مدرک سیکل بیهیچ پشتوانهای اقدام به تاسیس خیریه میکند. اغلب کسانی جسارت تاسیس خیریه را به خودشان میدهند که یا توان مالی بالایی دارند و یا وجهه اجتماعی قوی و یا دارای شهرت هستند تا با تکیه بر آنها بتوانند اعتماد مردم و خیرین را جلب کنند اما آیلر ما با دستهای خالی و در عین گمنامی و بیهیچ پشتوانهای اقدام به تاسیس خیریه کرده و اکنون خود یک پشتوانه است.
آیلر مواظب خودت باش، چراکه یک چراغ اول باید خود روشن بماند تا روشنایی دهد؛ آیلر مواظب خودت باش؛ بگذار زنانی مثل تو بمانند تا تکثیر شوند.
برای آیلر چراغ بیاوریم تا راهش روشن بماند؛ راهی که یک جامعه را روشنایی می بخشد.
منبع: هفته نامه همزیستی/ شماره 661/ تاریخ دوم شهریور98
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.