ادامه مطلب...

همزیستی نیوز -  معاون عمران و توسعه امور شهری و روستایی وزارت کشور گفت: همزیستی مطلوب مذاهب و اقوام مختلف درشهرها و روستاهای استان گلستان ظرفیت ارزشمند و تاثیرگذاری برای شتاب دهی به توسعه همه جانبه این منطقه است.

به گزارش خبرنگار ایرنا، مهدی جمالی نژاد عصر چهارشنبه در همایش شوراهای روستایی گلستان، وجود آداب و سنن مختلف و اقلیم های متعدد در کنار فرصت حضور برادران شیعه و سنی از قومیت های مختلف ایران در کنار هم را یک فرصت بی نظیر برای استان بیان کرد.
وی ادامه داد: بهره مندی اصولی مبتنی بر برنامه ریزی از این فرصت علاوه بر تحقق توسعه، ایجاد فضای با نشاط اجتماعی و پویایی اقشار مختلف جامعه را سبب می شود.
نماینده ولی فقیه در گلستان و امام جمعه گرگان نیز در این نشست اظهار داشت: باید با اتخاذ راهکارهایی جایگاه شوراها تقویت شود.
آیت الله سید کاظم نورمفیدی گفت: اصل مهم در شوراها بر مبنای خدمت استوار است، اما باید در این راه از وارد کردن مساپلی همچون منافع شخصی و خویشاوندی پرهیز شود.
امام جمعه گرگان افزود: همچنین مسایلی مانند توجه به وحدت، مشارکت و شفافیت ضروری بوده و موضوعات قومیتی و طائفه‌ای نباید بر عملکرد شوراهای اسلامی تاثیرگذار باشد.
مدیرکل امور روستایی و شوراهای استانداری گلستان نیز گفت: دستگاه‌های اجرایی جایگاه شوراها را در عمل به رسمیت بشناسند و در اجرای پروژه های عمرانی چشم داشتی به منابع مالی حداقلی دهیاری ها نداشته باشند.
علی نصیبی اظهارداشت: گلستان یک استان حادثه خیز بوده و شوراها و دهیاران نسبت به آگاه سازی مردم در خصوص اهمیت بیمه اماکن تجاری و مسکونی برای کاهش و جبران خسارت های حوادث اقدام کنند تا در مواقعی همچون سیل اخیر راهکار مناسبی برای جبران داشته باشیم.
به گفته وی، این موضوع تاکنون در استان مغفول مانده است.

ادامه مطلب...

باورش باید سخت باشد یک نفر فرماندار، یعنی بالاترین مسوول یک شهر باشد و در یک موقعیت بحرانی از قدرت تصمیم‌گیری عاجز باشد. امانگلدی ضمیر فرماندار آق‌قلا در حادثه سیل اخیر استان گلستان در زمره آن دسته از مسوولانی قرار گرفت که در ایفای نقش خود عاجز ماند. در اینکه آق‌قلا دچار یک غافلگیری شد شکی نیست ولی درست در همین بزنگاه‌های غافلگیری درحالی که اصحاب شبکه‌های مجازی برای شکافته شدن راه‌آهن به این در و آن در می‌زدند، فرماندار هنوز سیل را جدی نگرفته بود.

شاید بیشتر از هر مسؤولی همین افرادی که در شبکه‌های اجتماعی گزارشگر لحظه به لحظه حوادث بودند در کاهش خسارات وارده نقش اساسی داشتند. به عنوان کسی که از بیرون، شبکه‌های اجتماعی را رصد می‌کردم به شخصه شاهد بودم که در جریان ورود آب به آق‌قلا، شبکه‌های اجتماعی مرتب برای شکافتن راه‌آهن پافشاری می‌کردند. وحید دلیجه جزو نخستین  کسانی بود که مرتب اخبار مرتبط با سیل را منتشرکرده و در رابطه با راه‌آهن مصاحبه‌هایی را با مسئولان انجام داده بود. در گفتگویی که با وی داشتم این فعال شبکه‌های اجتماعی با بیان اینکه فرماندار آق‌قلا می‌توانست زودتر اقدام به شکافتن راه آهن بکند گفت: «فرماندار آق‌قلا مانند کسی که در جدیت این سیل شک داشته باشد، نتوانست در موقع ضرورت تصمیم درست را بگیرد. بنده به عنوان یک فعال رسانه‌ای معتقدم که  فشار  شبکه‌های اجتماعی درنهایت باعث شد که فرماندار آق قلا  مساله را جدی بگیرد، همچنین همین رسانه‌ها بودند که عمق فاجعه را به اقصی نقاط کشور و حتی به خارج از ایران رساندند».

فرماندار آق قلا در ابتدا این سیل یا آبگرفتگی را جدی نگرفت. به نظر می‌رسد خود او نیز غافلگیر شد. او مثل کسی که اطمینانی به خود نداشته باشد حتی دستور خالی کردن شهر را نیز نداده بود. بلکه پیش از سیل مدعی بوده که موضوع خیلی خاصی نیست. بسیاری از ما مردم عادی نیز ممکن است در ابتدا مساله سیل را جدی نگرفته باشیم؛ اما جدی نگرفتن از سوی مردم یک چیز و از سوی مسوولان چیز دیگری است. باید در کنار یک مسوول افرادی باشند تا مشاوره های لازم را به او بدهند.

هرچند فرماندار آق‌قلا عملکرد خود در بحث راه‌آهن را قابل دفاع دانسته و گفته که دنبال مقصر نیست اما او دراصل نمی‌تواند دنبال مقصر باشد. در همان صحبت‌هایش از چند ارگان حرف می‌زند که مجوز دادند و ندادند و غیره. در چنين شرایطی که آق‌قلا با چنین بحرانی دست و پنجه نرم می‌کرد معلوم است که منبع تصمیم‌گیری بالاترین مقام آن شهر، نماینده دولت یعنی فرماندار است. فرماندار نباید تحت تاثیر نظرات دیگران باشد. فرماندار می‌توانست آق قلا را از گزند سیل حفظ کرده و آن را از خسارات آبگرفتگی دور نگه دارد. مردم حتما در کنارش می‌بودند. مگر نبودند مردم گمیشان. فرماندار این شهرستان و مردم پا به پای هم. اما ضمیر انگار پا روی مردم گذاشته بود تا به جای راضی کردن مردم جای دیگر را راضی نگه دارد.

جناب فرماندار آق قلا! هرچه قدر هم از عملکرد خود دفاع کنید، هرچه قدر هم در ادامه سعی کرده باشید با اقدامات دیگر، خودتان  را تبرئه کنید و حتی تبرئه نه، اصلا خواسته باشید صادقانه خدمت کنید، باز مقصر کسی جز شما نیست. گاهی عذرخواهی و اعتراف صادقانه چیزی از شأن انسان کم نمی‌کند. شما یک دفعه به عمق فاجعه پی بردید و مثل استاندار معزول یک دفعه فهمیدید این

« تو بمیری » از اون « تو بمیری » ‌ها نیست و جدی‌تر از این حرف‌ها است. خيلی‌ها در رابطه با این حادثه به مسأله انتخاب مسوول بومی تاکید کردند اما ما بیشتر از یک مسوول بومی به مسوولانی با سواد، مدیر و درعین حال جسور نیاز داریم. مسوولانی که تنها سوادشان در مدرکشان نباشد و صد البته باید مدرکشان هم مرتبط باشد. ما نیاز به مسوولانی با مدرک مرتبط، به روز و دارای مشاورانی دانا و آگاه و نیز بومی داریم. مسلما کسی که منطقه را خوب می‌شناسد در آزمون‌های این چنینی بهتر عمل خواهد کرد اما دلیل هم نمی شود که مدیر غیربومی که یک استان و یا شهرستان را تحویل می‌گیرد با مشخصات جایی که قرار است برای مدتی در آنجا مدیریت کند، آشنا نشود.

مدیران ما وقتی به مدیریت می‌رسند قبل از اینکه دغدغه خدمت داشته باشند دغدغه این را دارند که چه کار کنند تا عمر مدیریتشان بیشتر شود و با توجه به اینکه نظرات مردم در جامعه ما محلی از اعراب ندارند مسوولان دنبال تایید از طرف مردم و گرفتن اعتبار از آنها نیستند، بلکه می‌خواهند اعتبارشان را از اقتدار و بالاسری ها بگیرند.

جناب فرماندار! به نظر می‌رسد عمر فرمانداری شما بر آق قلا تمام شده باشد، اما اگر باز بنا به دلایلی عمر مدیریت شما در این شهر ادامه یافت، یادتان باشد حلقه مفقوده شما درهمین شهر است. چه خوبت بگویند چه بد، باید بچسبید به این حلقه. این حلقه اکنون خیلی آسیب دیده و نیاز به مرمت دارد.

جناب فرماندار! قدرت شبکه‌های اجتماعی را نادیده نگیرید. مصاحبه‌هایی که از همان ابتدا فعالین این شبکه‌ها انجام دادند همه ثبت شده است. دیگر جای هیچ حاشا نیست.

پانوشت: باتوجه به اینکه وحید دلیجه جزو نخستین  کسانی بود که در رابطه با راه‌آهن مصاحبه‌هایی را با مسئولان انجام داده بود، گفتگوهای وی در این رابطه مستند موجود است و استناد نویسنده به پیگیری‌های وی در راستای شکافتن راه‌آهن است.

صدیقه (آیلا) جاذبی

ادامه مطلب...

1- شروع سال 1398 را باید نقطه عطفی در تاریخ ترکمن صحرا دانست. آغاز سال که باید همراه با شادی شروع فصلی و سالی نو می‌بود به دلیل نامهربانی طبیعت با انسان و نامهربانی انسان با طبیعت به سالی با تلخکامی تبدیل شد. ترکمن صحرا را سیل به سان دایه‌ای نامهربان چنان در آغوش گرفت که گفتی این دایه کاش هیچ جای مادر را نمی‌گرفت. اما کجا بود مادر؟ این روزها نه با آغاز سیل بلکه با جدی شدن مساله سیل هرکس در قامت مادری دلسوز ظاهر شد؛ چه بسیار شاعر بودند و نبودند اما شعر سرودند، چه بسیار خبرنگار بودند و نبودند اما خبرنگار شدند، چه بسیار کارشناس نبودند و کارشناسی کردند. یکی سرود، یکی نوشت، یکی خواند، یکی نظر داد، یکی تحلیل کرد و بودند یکی‌هایی که هم به میخ زدند و هم به نعل. یکی‌هایی که موج سواری کردند، یکی‌هایی که خارج گود نشسته با چند تا نظر و تحلیل خود را در قامت یک لیدر دیدند. این به آن گفت دارد از این فرصت استفاده کرده موج سواری می‌کند و آن به این، برچسب دیگری زد. اما هرچه گفته و نوشته و خوانده شد و نیت هرکس هرچه بود، این همه خوب بود. سیل درناک بود. طبیعی بود که هرکس به این درد عکس‌العمل نشان دهد. حالا نیت چه نشان دادن خود باشد و چه اخلاص.

2  -هنوز توهين مسعود خلیلی رییس فدراسيون سوارکاری به ترکمن ها داغ بود و عده‌ای داشتند می‌رفتند که به نفع خلیلی حتی مظلوم‌نمایی کنند که یک دفعه سیل هرنوع خبر و حادثه‌ای را بلعید و اخبار بسیاری از شبکه‌های اجتماعی داخل استان گلستان را به خود اختصاص داد. آق‌قلا را سیل در نوردیده و یک فاجعه به وقوع پیوسته بود و گمیشان سرسختانه مقاومت می‌کرد. مگر حدود 5 کیلومتر سپر را چطور می‌شود بدون همدلی و وحدت ساخت. همدلی مردم گمیشان در ساخت این سد مثال زدنی شد. آنها با چنگ و دندان و البته با اتحاد در مقابل این آزمون سربلند بیرون آمدند، هرچند به دلیل کمبود امکاناتی که باید دولت اختصاص می‌داد 6 نفر را در کمال ناباوری از دست دادند اما استقامت و اتحادشان و  جرأت انتقادشان از وضعیت موجود نشان داد که این مردم نجیب که نجابتشان دیگر داشت معنی سکوت در برابر هرنوع تبعیض و بی عدالتی را می‌داد، جایی که مورد تهدید قرار بگیرند می‌توانند نجابتشان را این‌گونه تعريف کنند: استقامت، اتحاد و انتقاد از وضع موجود.

3 - در این سیل ما شاهد دو نوع رفتار متضاد بودیم. درست در نقطه مقابل همان همدلی و اتحاد، دوستانی در تماس با من بارها از نوع برخورد مردم با مساله دریافت کمک‌ها و حرص عده‌ای برای دریافت کمک بیشتر انتقاد کردند و گفتند ما ترکمن‌ها چه بودیم و چه شدیم. زمانی نه چندان دور یکی از ویژگی‌های بارز ترکمن صحرا نبودن گدا در آنجا بود. مردمانی که چنان هوای هم را داشتند که نیازی نبود یک نفر دست نیاز به سمت کسی دراز کند و اینها به صورتی ارگانیزه حل شده در جامعه بود. غنی دست فقیر را باید می‌گرفت. نه فقیر از این وضعیت حس بدی داشت و نه غنی منت می‌گذاشت. اما اکنون یک رفتار قابل تأمل جامعه شناختی در زمان توزیع کمک‌ها دیده شده که بسیاری را با این سوال مواجه ساخت که ما کی اینطور شدیم؟ بله این سؤالي قابل تأمل است که ما کی و چرا اینطور شدیم؟ در رابطه با حرص داشتن عده‌ای برای دریافت کمک‌های بیشتر باید بگویم که در مصیبت‌های اینچنینی در خیلی جاهای دنیا امکان چنین چیزی و حتی دله دزدی وجود دارد و مختص به یک منطقه نیست اما دیدن چنین رفتار حریص‌گونه از سوی عده‌ای و حتی گرفتن کمک در جایی که نیازی به گرفتن این کمک نبود اگر رو راست باشیم مارا ناراحت کرد و با این دو سوال ما کی و چرا اینگونه شدیم مواجه ساخت.

4   - یکی از نکات قوتی که در این حادثه شاهد بودیم قدرت شبکه‌های اجتماعی بود. دیدیم که چطور با فشار شبکه‌های اجتماعی استاندار گلستان برکنار شد. اگر شبکه‌های اجتماعی فشار نمی‌آوردند مسلما این اتفاق نمی‌افتاد و استاندار برای توجیه غیبت خودش دروغی را که گفته بود باورپذیر می‌کرد. همچنین تاثیر دیگر شبکه‌های اجتماعی را در پیشروی نکردن آب و کم شدن اثر مخرب این سیل به دلیل اطلاع رسانی‌های ثانیه‌ای‌شان دیدیم. اگر این شبکه‌ها نبودند دور نبود که گمیشان زیر آب می‌رفت و از آن ویرانه‌ای بیشتر برجا نمی‌ماند.

5-  نکته دیگر که بیشتر به طنز می‌ماند در عدم داشتن اختیار فرمانداری‌ها در رابطه با گرفتن تصمیم در مواقع بحران است. فرماندار آق‌قلا حتی نتوانست اجازه شکافتن راه‌آهن را بدهد. نه تنها فرماندار بلکه هیچ کدام از مسولین شهری گویا قدرت تصميم گیری در برابر بحران را نداشته‌اند. مدیر یکی از کانال‌های خبری آق قلا در همان روزهای اول که سیل آق قلا را تهدید می‌کرد با یکی از اعضای شورای شهر آق‌قلا (اسم محفوظ) مصاحبه کرد. این عضو شورا در پاسخ به سوال این خبرنگار در رابطه با شکافتن راه آهن، خیلی بی‌تفاوت گفت که در حیطه اختیاراتش نیست، درثانی اگر باشد هم امکانات شکافتن ندارند و سوم هم که واقعا خنده‌دار است، گفت مردم خانه و کاشانه‌شان را جمع کرده و شهر را ترک کرده‌اند، کسی برای شکافتن راه‌آهن نمانده است. بله عده‌ای از مسولین در این سیل نشان دادند که مسوول زمان آرامش هستند و موقع بحران هنوز یاد نگرفته‌اند که چطور تصمیم بگیرند.

6- راه‌آهن در نهایت بعد از چند روز و باز براثر فشار شبکه‌های اجتماعی توسط سپاه با انفجار شکافته شد و عجب مردمانی هستیم ما، مایی که انتقاد می‌کردیم که اصلا ساخت این راه آهن به این صورت درست و اصولی نبوده از همان کسانی که باعث و بانی ساخت این راه‌آهن هستند به خاطر انفجار و کمک‌هایشان تشکر کردیم. در یکی از گروه‌ها دیدم که یکی از شهردار آق قلا تشکر کرده بود، دیگری گفت چرا از شورا تشکر نمی‌کنی. هرچند تشکر در جای خودش همیشه خوب است اما در این بحران شهردار، شورا، فرماندار و استاندار و غیره وظيفه‌شان را انجام دادند، این آنها هستند که باید به خاطرایستادگی مردم تشکر کنند. از مردم عذرخواهی کنند اگر قصوری کردند، اگر دیر به دادشان رسیدند، اگر بخشی از سیل قهر طبیعت باشد بخشی ندانم کاری مسوولان است. از این بابت عذر بخواهند و از مردم تشکر کنند که با همدلی و اتحادشان اجازه ندادند خسارات بیشتر به شهرها وارد شود. در این بین فرماندار و شورای شهر و مسولین گمیشان نشان دادند که قدرت مدیریت بحران را دارند. از ابتدا در کنار مردم بلکه خود، یکی از مردم بودند. (محض یادگرفتن بقیه ذکر شد)

7- سپر گمیشان بی‌تردید به عنوان یک خاطره و یک تاریخ در یادها خواهد ماند. 5 کیلومتر را جوانان تقریبا با حداقل امکانات بنا کردند. با بیداری و با دست‌هایی که گاه توانشان تمام می‌شد. اما وقتی به شهرشان نگاه کردند اجازه ندادند خستگی بر آنها چیره شود. بعضی از گمیشانی‌هایی که خارج از گمیشان زندگی می‌کردند از زندگی‌شان زدند و شبانه روز کشیک دادند. اینها نشان دادند شهرشان از منفعت‌شان مهم‌تر است.

8 -اما نکته آخر، همدلی سایر اقوام و مردم شهرهای مختلف با این حادثه قابل تقدیر بود. نشان دادند ترکمن تنها نیست. نشان دادند با هر قومیت و نژادی ایرانی در کنار ایرانی است.

پانویس: جناب آقای مسعود خلیلی ما هنوز توهین شما را فراموش نکرده‌ایم.

در پایان یادی می‌کنیم از کسانی که در راه خدمت به حفاظت از شهر شهید شدند و نیز کسانی که این حادثه جان آنها را گرفت. روحشان شاد.

نتیجه: حالا با این همه اطلاعات، تحلیل، شعر، انتقاد، آهنگ، موسیقی و غیره که در رابطه با سیل و مسائل آن نوشته و خوانده شد، با این همه چیزهایی که در این سیل شاهد بودیم، آیا ترکمن قبل از سیل و بعد از سیل یکی خواهد بود؟ آیا لازم نیست کمی در مفهوم نجابتی که به یدک می‌کشیم باز تعریف کنیم؟

به امید روزهای بهتر برای همه مردم.

صدیقه (آیلا) جاذبی

ادامه مطلب...

 

همزیستی نیوز – مدیریت بررسی مخاطرات زمین‌شناسی، زیست ‌محیطی و مهندسی سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور در گزارشی که روز سه شنبه 20فروردین 98 تحت عنوان « مروری بر بارش‌های اخیر کشور و پیامدهای آن » در وبسایت این سازمان منتشر شد اعلام کرد:

« آنچه که در دشت آق‌قلا و استان گلستان رخ داد بیش از آنکه سیل باشد، آب گرفتگی و کندی زهکشی آب به سوی دریا و ماندگاری آب در این محدوده‌هاست.  در این میان بارش بسیار زیاد و شیب کم زمین را می‌توان از عوامل طبیعی این رویداد در نظر  گرفت در حالی که عواملی نظیر مدیریت ناکارآمد سدها، خاکریز راه‌آهن (که مانند سد عمل کرده است)، مشکلات مربوط به پل‌ها و جاده‌ها و از بین رفتن پوشش گیاهی، عوامل انسانی به شمار می‌آیند، بدان معنی که با فرض نبود این عوامل یا دستکاری‌ها و با پیش‌بینی مخاطرات موجود و طراحی و اجرای بهتر پروژه‌ها و نظارت و مدیریت مناسب، این آب گرفتگی رخ نمی‌داد و یا شدت کمتری داشت.»

به گزارش روابط ‌عمومی سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات ‌معدنی کشور، در گزارشی که از سوی مدیریت بررسی مخاطرات زمین‌شناسی، زیست‌ محیطی و مهندسی این سازمان منتشر شده می‌خوانیم: بارش‌های چشمگیر روزهای پایانی سال 1397 و نوروز 1398 در بیشتر مناطق کشور طغیان رودخانه‌ها را به همراه داشت و آسیب‌های جانی و مالی و مشکلات بسیاری را در مناطق شهری و روستایی به بار آورد.

زمین‌های کشاورزی بسیاری آسیب دیده و یا نابود شدند و در اثر آب ‌شستگی آسیب‌های گسترده‌ای به شریان‌های حیاتی و زیرساخت‌ها وارد آمد که در این میان رخداد زمین‌لغزش‌های بی‌شمار، نقش مهمی داشته است.

تعیین دلایل و چگونگی این رخدادها به طور موشکافانه، نیازمند بررسی‌های گسترده و فراهم آوردن داده‌های دقیق و همه جانبه است اما بر پایه آنچه که تاکنون گزارش شده در اغلب این آسیب‌ها نقش عوامل انسانی آشکارا دیده شده و انکارناپذیر است.

 به عبارت دیگر چنانچه این عوامل و دخالت‌های انسان در کار نبود بسیاری از این رخدادها و آسیب‌ها را شاهد نبودیم و بسیاری این موارد از سال‌ها پیش توسط کارشناسان هشدار داده شده که چندان مورد توجه واقع نشده است.

آنچه که در دشت آق‌قلا و استان گلستان رخ داد بیش از آنکه سیل(flood) باشد، آب گرفتگی(inundition ) و کندی زهکشی آب به سوی دریا و ماندگاری آب در این محدوده‌هاست. 

 در این میان بارش بسیار زیاد و شیب کم زمین را می‌توان از عوامل طبیعی این رویداد در نظر  گرفت در حالی که عواملی نظیر مدیریت ناکارآمد سدها، خاکریز راه‌آهن (که مانند سد عمل کرده است)، مشکلات مربوط به پل‌ها و جاده‌ها و از بین رفتن پوشش گیاهی، عوامل انسانی به شمار می‌آیند بدان معنی که با فرض نبود این عوامل یا دستکاری‌ها و با پیش‌بینی مخاطرات موجود و طراحی و اجرای بهتر پروژه‌ها و نظارت و مدیریت مناسب این آب گرفتگی رخ نمی‌داد و یا شدت کمتری داشت.

سیل شیراز نمونه بارزی از دستکاری حساب نشده و خطرناک در طبیعت بود که به طور مشخص به پرکردن آبراهه موجود در پای دروازه قرآن شیراز باز می‌گردد. در نتیجه حجم زیاد رواناب آمده از بالادست به جای گذر از مسیر طبیعی خود، از تنها مسیر موجود به بیرون سرریز کرده و جان تعدادی از هم‌میهنان را گرفت و آسیب‌های زیادی نیز به بار آورد. در این رویداد با حذف دستکاری‌های انجام شده هرگز چنین رویداد هولناکی رخ نمی‌داد.

در استان لرستان نیز در شهرهای کنار رودخانه‌های بزرگ، مانند شهر پلدختر، اغلب ساختمان‌های تخریب شده توسط سیل در حریم سیلابی رودخانه‌ها جای داشته‌اند که به سبب دوره بازگشت نسبتا طولانی سیلاب‌ها، این حریم‌ها کم کم به فراموشی سپرده شده و یا به هر روی نادیده گرفته شده‌اند.

در این مورد نیز در صورت رعایت حریم رودخانه چنین تخریب و آسیب گسترده‌ای به بار نمی‌آمد. این نکته یادآور لزوم تعیین دقیق و محافظه‌کارانه حریم رودخانه‌ها و نظارت پیوسته بر منع ساخت‌وساز در این حریم‌ها از یک سو و شناسایی نقاط پرخطر و در صورت نیاز ایمن‌سازی چنین نقاطی از سوی دیگر است که وظیفه دست‌اندرکاران و متولیان توسعه شهری است که در قانون مشخص شده‌اند.

در ساخت سازه‌های مهندسی شرط اساسی حفظ تعادل سازه با پیرامون است. دستکاری حساب نشده در طبیعت و ایجاد تغییر در آن در صورت نادیده گرفتن مجموعه‌ای از شرایط زمین‌شناسی، هیدروژئولوژی، آب و هوایی و زیست‌محیطی، آسیب‌های جبران‌ناپذیری را وارد می‌سازد.

برخی دستکاری‌ها در مسیر رودخانه می‌تواند آسیب‌های غیرقابل پیش‌بینی به سازه‌هایی مانند پل‌ها یا سیل‌بندها وارد آورد، برای مثال پوشاندن کف و دیواره‌های رودخانه با بتن، عملا توان کندن نهشته‌های کف رودخانه که عامل مهمی در تعادل بستر است را از آن سلب کرده و قدرت تخریبی جریان آب را افزایش می‌دهد. به ویژه اجرای چنین پوششی در زیر پل‌ها اغلب به ایجاد آبشار در پای سازه پل و فرسایش پیشرونده کف رودخانه به سوی پایه‌ها و سرانجام تخریب پل می‌انجامد.

از سوی دیگر این اقدام به ویژه در بخش‌هایی از رودخانه که محل تغذیه آبخوان‌ها است مانند سدی در برابر نفوذ آب عمل می‌کند که عامل مهمی در افت سطح آبخوان‌ها و آبدهی مطلوب به حساب می‌آید.

ادامه مطلب...

 

تاج محمد کاظمی/

 در روزهای اول سال جدید بخاطر افزایش بی سابقه بارندگی، سوء مدیریت در تنظیم و توزیع درست آب سدها و همچنین لایروبی نشدن به موقع گرگان رود، وقتی جریان خروشان آب این رودخانه از سمت شرق و شمال آق قلا وارد این شهر شد و در مسیر طبیعی خود یعنی به سمت غرب و در نهایت به طرف دریا روانه شد، برخلاف همه سیل های گذشته با مانعی بزرگ به نام خط آهن گرگان – اینچه برون مواجه شد که در ارتفاعی بلند ساخته شده بود.

با مشاهده این وضعیت، مردم آق قلا هراسان به سوی فرمانداری شتافتند تا چاره ای برای این مشکل پیدا کنند، آنها از فرماندار آق قلا خواستند که این خط آهن شکافته شود تا سیلاب که لحظه به لحظه بر حجم و شدتش در پشت این مانع افزوده می شد، راه خودش را به سمت دریا ادامه دهد، اما ظاهرا فرماندار این شهرستان که قانونا رییس ستاد بحران این شهرستان محسوب می شود از خود سلب مسئولیت می کند و انجام هراقدامی درخصوص خط آهن را منوط به اجازه مسئولان راه آهن جمهوری اسلامی ایران می داند.

مردم آق قلا که جان ومالشان بخاطر تجمع آب در پشت این مانع غیرطبیعی و برگشت آب به سمت محلات داخل شهر در خطر می بینند خودشان را به آب و اتش می زنند تا راهی برای این مشکل اساسی پیدا کنند، ولی حتی ستاد مدیریت بحران استان گلستان نیز که خود بخاطر موضوع استاندار با بحران مدیریت مواجه بود، وقعی به این درخواست برحق مردم آق قلا نمی نهد تا سرانجام با ورود نیروهای مسلح به عرصه کمک رسانی به مردم سیل زده آق قلا و البته با درخواست کتبی ستاد مدیریت بحران استان، خط اهن گرگان اینچه برون در چند نقطه توسط این نیروها منفجر می شود و به این ترتیب بخشی از آب های انباشته شده در شمال اق قلا از شکاف های ایجاده توسط این انفجارها به سمت غرب استان روانه می شود.

تاخیر در انجام این کار، یعنی بازکردن مسیر سیل از طریق شکافتن چند نقطه در خط آهن گرگان اینچه برون در محدوده غرب شهر آق قلا، خسارت های جبران ناپذیری به مردم این شهر زد، به این ترتیب  که با برگشت آب به داخل محلات شهر و ماندگاری آن در کوچه و خیابان های آن به مدت حداقل 20 روز، خانه و محل کسب بسیاری از شهروندان این شهر و همچنین سایر زیرساخت های شهری در معرض آسیب های جدی قرار گرفته است. مضاف بر اینکه راکد ماندن آب به مدت طولانی انواع  و اقسام آلودگی ها و به تبع آنها بیماری های خطرناک را به دنبال داشته و خواهد داشت.

امروز یعنی در بیستمین روز سیل استان گلستان که به گفته رسانه های رسمی حداقل 30درصد شهر اق قلا را همچنان آب ناشی از سیل فرا گرفته است، بررسی این موضوع یعنی ساخت خط آهن گرگان اینچه برون و نقش آن در خسارت های ناشی از سیل به مردم شهر آق قلا، می تواند برخی از ابهامات را در این خصوص اشکار کند.

چرا راه آهن بروز سیل را پیش بینی نکرده بود؟

اولین سئوال که به اذهان متبادر می شود این است که چرا متولیان طرح ساخت خط آهن گرگان اینچه برون( بخوان ایجاد مانعی بلند در برابر سیل) در هنگام طراحی آن به روز مبادایی مثل روز اول فروردین 98 فکر نکرده بودند که ممکن است سیلی خروشان از گرگان رود بالا بزند و سر از شمال آق قلا دربیاورد و راه طبیعی خود یعنی به سمت غرب استان و دریا را ادامه دهد، همانطور که در سال های گذشته این حادثه طبیعی یعنی سیل چندین بار در این منطقه اتفاق افتاده و آب درست از این مسیر به راحتی رد شده و راه خود را به سمت دریا ادامه داده است.

پاسخ این سئوال را ظاهرا شهرام آدم نژاد معاون حمل و نقل وزارت راه و شهرسازی که شرکت راه آهن از شرکت های زیر مجموعه این وزارتخانه محسوب می شود، این گونه داده است:

« معاون وزیر راه و شهرسازی درخصوص برخی انتقادها به انتخاب مسیرها از جمله مسیرریلی گرگان – اینچه برون گفت: اگر راه‌آهن گرگان – اینچه برون را به لحاظ توپولوژی(مکان شناسی) مشاهده کنید، آن موقع متوجه خواهید شد که ارتفاع شهر چقدر است. شک نکنید اگر راه‌آهن گرگان – اینچه برون وجود نداشت به جای آق‌قلا شهر دیگری زیر آب می‌رفت چون بارش‌ها در همه نقاط بیش از ۱۰۰ میلی‌متر و بیش از حد بود. در ارتباط با طراحی مهندسی راه و راه‌آهن چند نکته همواره در سالیان سال در نظر گرفته می‌شود و یکی از آن‌ها بررسی دوران‌های گذشته سیل و سیلاب و آبروهایی است که وجود دارند، در همین مسیر طبق مطالعات اولیه برای سیل و سیلاب چهار دهنه آبرو در نظر گرفته شده بود اما میزان بارش‌ها زیاد بود. طراحی راه فی‌نفسه مشکلی ایجاد نمی‌کند مگر اینکه در جاها‌ی دیگر و مسیل‌ها مشکلات و موانع ایجاد کنیم تا آب یا سیلاب راه خودش را پیدا نکند.(پایگاه خبری وزارت راه و شهرسازی-10/1/98)

مسئول خسارت های وارده به مردم آق قلا کیست؟

نگارنده چون تخصص فنی دراین خصوص ندارد درباره این پاسخ معاون وزیر فقط چند تا نکته مطرح می کند تا وی و متخصصان مستقل درباره آنها نظر بدهند:

1‌- ایشان گفته اند که« شک نکنید اگر راه آهن گرگان – اینچه برون وجود نداشت به جای آق قلا شهر دیگری زیر آب می رفت چون بارش‌ها درهمه نقاط بیش از ۱۰۰ میلی‌متر و بیش از حد بود»

از این گفته می توان نتیجه گرفت که:

اولا این خط آهن باعث شده تا آق قلا به زیر آب برود! بنابراین، شرکت راه آهن اگربه این موضوع که این خط آهن مانعی برای جریان آب سیلاب در آق قلا به سمت غرب استان است، واقف بوده ولی هیچ راه حلی برای آن پیش بینی نکرده است، مقصر اصلی برگشت آب به درون شهر آق قلا و ماندگاری بیش از 20روز آب در این شهر و مسئول همه خسارت های مادی و روانی وارد شده در این مدت طولانی به مردم آق قلا، دستگاهی جز شرکت راه آهن نیست!

راه آهن اگر هم نسبت به این موضوع واقف نبوده و پیش بینی چنین روزی را هم در هنگام طراحی و ساخت این خط آهن نکرده است، بازهم مقصر است چرا که در همه دنیا چنین طرح های بزرگ با پیش بینی دقیق علمی و برآورد بالاترین احتمالات به اجرا درمی اید، مضاف بر اینکه نمونه های چنین سیل هایی در گذشته در این منطقه رخ داده و مشاورین محلی این پروژه قطعا درباره سابقه این سیل ها اطلاعات کافی داشته اند.

دوما به گفته این مقام مسئول، این خط آهن مانع شده تا شهر دیگر زیر آب نرود! که البته ایشان باید جواب بدهند اگر این خط آهن شکافته نمی شد و مسیر طبیعی آب که از شرق به غرب استان و به سوی دریاست با مانعی به نام خط آهن به مدت طولانی مسدود می شد، با توجه به تداوم بارندگی و افزایش حجم سیلاب،غیراز اینکه کل شهر آق قلا زیر آب می رفت، این احتمال وجود نداشت که آب به سمت شهر گرگان که در 15کیلومتری جنوب آق قلا قرار دارد هم پیش می رفت؟

به عبارت دیگر طراحان این خط آهن، طبق دیدگاه آقای معاون وزیر راه و شهرسازی، این مانع بزرگ را ایجاد کرده اند تا به هر نحو ممکن حتی به قیمت غرق شدن کل آق قلا و در نهایت شهر گرگان، مسیر طبیعی روان شدن آب رودخانه گرگان را که چند صد سال شاید از شرق به غرب و به سمت دریا بوده است، مسدود نمایند!!

■ چهار دهنه آبرو برای 80 کیلومتر خط آهن!

2‌- ایشان همچنین گفته اند که « در ارتباط با طراحی مهندسی راه و راه‌آهن چند نکته همواره در سالیان سال در نظر گرفته می‌شود و یکی از آن‌ها بررسی دوران‌های گذشته سیل و سیلاب و آبروهایی است که وجود دارند، در همین مسیر طبق مطالعات اولیه برای سیل و سیلاب چهار دهنه آبرو(آب رو) در نظر گرفته شده بود اما میزان بارش‌ها زیاد بود»

درباره این گفته ها اولا که اگر سوابق(دوران ها) سیل و سیلاب در منطقه آق قلا بررسی شده چرا فقط چهاردهنه آبرو آن هم طبق مطالعات اولیه! در نظر گرفته شده است؟

یعنی در چنین پروژه مهم و زیربنایی نباید پیش بینی می شد که ممکن است باران یک زمانی بیش از حد انتظار ببارد و در نتیجه حجم سیلاب بیشتر شود و این چهار دهنه آبرو کفاف خروج این میزان سیلاب را نکند، تازه معلوم نیست طراحان این خط آهن این چهار آبرو را در کدام نقاط این خط 80 کیلومتری تعبیه کرده اند که نیروهای نظامی مجبور شدند برای رهاسازی آب های انباشته شده در پشت این خط آهن در ضلع غربی شهر آق قلا، چند نقطه آن را با انفجار بشکافند؟ یعنی این چهار آبرو حداقل درجایی که موردنیاز بوده، قرار نداشته است، چرا که اگر حداقل یکی از انها در مسیر سیل قرار داشت فشار آب سیل طبیعتا روی آن متمرکز و در نتیجه ممکن بود آب از روی کل خط آهن بالا بزند و راه خود را ادامه دهد! ولی آب بخاطر نبود آبرو در این خط آهن به عقب و به سمت داخل شهر آق قلا برگشته و متاسفانه این همه خسارت های مادی و روانی به مردم این شهر وارد کرده است!

3- آقای معاون وزیر در ادامه صحبت های خود گفته است: « طراحی راه فی‌نفسه مشکلی ایجاد نمی‌کند مگر اینکه در جاها‌ی دیگر و مسیل‌ها مشکلات و موانع ایجاد کنیم تا آب یا سیلاب راه خودش را پیدا نکند.»

اتفاقا در طراحی راه، موضوعی که نباید فراموش شود امکان بروز حوادث غیرمترقبه است( گرچه سیل آق قلا مسبوق به سابقه است) و راهی که در طراحی آن پیش بینی های کافی به عمل نیامده باشد، بطورقطع مشکل ساز خواهد بود(همانطور که خط آهن گرگان اینچه برون بخاطر پیش بینی نشدن بروز این سیل اخیر در طراحی آن، این فاجعه را برای مردم آق قلا رقم زده است.)

انداختن توپ به زمین دیگران

4‌- فراز آخر صحبت های آقای معاون هم بسیار جالب است آنجا که توپ را به زمین دیگران می اندازد و می گوید:

« مگر اینکه در جاها‌ی دیگر و مسیل‌ها مشکلات و موانع ایجاد کنیم تا آب یا سیلاب راه خودش را پیدا نکند. »

غافل از اینکه خود شرکت راه آهن با ایجاد مانع بزرگی به نام « خط آهن گرگان –اینچه برون » در غرب شهر آق قلا و عدم پیش بینی آبروهای کافی در این منطقه، باعث شده آب یا سیلاب راه خودش را پیدا نکند!

حال، می رسیم به این موضوع که چرا در هنگام طراحی و ساخت خط آهن گرگان –اینچه برون پیش بینی علمی و متناسب با شرایط اقلیمی و براساس حداکثر احتمالات صورت نگرفته است.

در راهنماي سيستم مديريت ايمني در صنعت حمل و نقل ريلي که توسط معاونت آموزش، تحقیقات و فناوری وزارت راه و ترابری(راه و شهرسازی فعلی) در بهار سال 1385منتشر شده است در بخش نهم فصل دوم این راهنما تحت عنوان مدیریت ریسک آمده است: 

« در ارزيابي ريسك یکی از مراحل مهم، شناسايي خطرات است. شناسايي خطرات نخستين بخش از فرآيند ارزيابي سيستماتيك ريسك است كه شامل تعريف كليه شرايط خطرناكي است كه ممكن است به بروز حادثه و يا سانحه منجر شود . اين امر شامل ملاحظه و بررسي تمامي برهمكنشهاي موقعيت مورد نظر ميباشد. به مجرد تعريف نمودن و شناسا يي خطرات، لازم است كه خطرات دسته بندي و رتبه بندي گردند تا امكان تجزيه وتحليل موثر آنها فراهم گردد. اين شناسايي، نواحي كه بايد ريسك در آنها كاهش داده شود و لازم است هرچه سريع تر تلاش ها بر روي آنها متمركز گردد، را نشان مي دهد

براساس این راهنما که خود وزارت راه و شهرسازی منتشر کرده است « فرآيند ارزيابي سيستماتيك ريسك شامل تعريف كليه شرايط خطرناكي عنوان شده كه ممكن است به بروز حادثه و يا سانحه منجر شود.» یعنی طراحان خط آهن گرگان – اینچه برون اگر این نوع مدیریت ایمنی در صنعت حمل و نقل ریلی منتشره از سوی وزارتخانه متبوع خود را باورکرده بودند، باید پیش بینی بروز« کلیه شرایط خطرناک » درخصوص این خط آهن را می کردند و به جای تعبیه تنها چهار آبرو که آن هم معلوم نیست در کجا قرار داده شده اند به تعداد کافی آبروهایی را در مکان های مناسب قرار می دادند تا این حادثه اسفناک که دودش تنها به چشم مردم رنج کشیده آق قلا رفته است، پیش نمی آمد!

مسئولان و کارشناسان محلی کجا بودند؟

و اما اینکه چرا مسئولان و کارشناسان ذیربط استانی و شهرستانی وقت، درهنگام ساخت این خط آهن درخصوص احتمال بروز سیل های بزرگ به رغم مسبوق به سابقه بودن آنها هشدار نداده اند، سئوالی است که این مسئولان و کارشناسان باید به مردم آق قلا پاسخ بدهند.

طبق گزارشی که خبرگزاری مهر در تاریخ 30شهریور 1393در خروجی خود منتشر کرده است « دستگاه های مختلف اجرایی استان و شهرستان ها از جمله راه و شهرسازی، حمل و نقل و پایانه ها، راه آهن، فرودگاه، فرهنگ و ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و شرکت آب منطقه ای، دستگاه های امنیتی و انتظامی و فرمانداران شهرستان های گرگان، آق قلا و گنبدکاووس از جمله افراد حاضر در نخستین جلسه برنامه ریزی پروژه بین المللی راه آهن اینچه برون به گرگان بودند و آمادگی خود برای همکاری در این زمینه را اعلام کردند. البته قرار شده است جلسات آینده به صورت هفتگی تا زمان افتتاح پروژه با حضور همه دستگاه های مرتبط با این پروژه برگزار شود

البته از میان این دستگاه ها اداره کل راه و شهرسازی، راه آهن و شرکت آب منطقه ای استان گلستان و بخصوص فرماندار وقت شهرستان آق قلا بطورمستقیم در بحث پیش بینی بروز سیل های بزرگ با توجه به سوابق آنها در آق قلا مسئولیت داشتند ولی چرا در جلسات مذکور در این خصوص به طراحان خط آهن گرگان اینچه برون هشدارهای لازم را نداده اند، جای سئوال دارد!

حدود 9 ماه قبل از این تاریخ، یعنی در تاریخ اول دی ماه 92 حمیدرضا فرمی کارشناس مسئول راه آهن شمال کشور در گفت و گو با خبرگزاری مهر ناقص بودن و غیر قابل بهره برداری بودن پروژه راه آهن گرگان به اینچه برون را رد کرده و اظهار داشته بود: هیچ مشکل فنی در مسیر راه آهن گرگان- اینچه برون وجود ندارد.

در همین تاریخ عیسی امامی نماینده وقت مردم گرگان و آق قلا در مجلس شورای اسلامی هم در این باره به خبرگزاری مهر درخصوص مشکلات موجود در راه آهن گرگان اینچه برون گفته بود: برخی از قسمت های ریل به دلیل آبگرفتگی و سیل نیاز به زیرسازی مناسب دارد که در حال انجام می باشد.

بنابر گزارش رسانه ها شریعتمداری معاون اجرایی وقت رییس جمهوری و آخوندی وزیر راه و شهرسازی وقت حداقل یک بار و معاونین این وزارتخانه ماهانه از روند اجرایی پروژه راه آهن گرگان – اینچه برون بازدید و رضایت خود را از کم و کیف آن اعلام کرده بودند.

پروژه ساخت خط آهن گرگان – اینچه برون که دو بار توسط دو رییس جمهوری(احمدی نژاد در سال  ۱۳۹۲ و روحانی در سال 1393) افتتاح شد با مجموع 240میلیارد تومان هزینه  توسط وزارت راه و شهرسازی دولت های دهم و یازدهم به عنوان کارفرما و قرارگاه خاتم الانبیا به عنوان  پیمانکارساخته شده است. قرارداد این طرح در سال 90 منعقد شده و آغاز اجرای آن در سال 91 کلید خورده بود.

درهر صورت این پروژه که به قول عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی وقت «عاملي براي توسعه استان گلستان و رونق تجارت ايران و آسياي ميانه و سود آن در وهله اول براي تركمنها و گلستانيها است!» ( خبرگزاری مهر۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳) و به قول آنه محمد غراوی نماینده وزارت راه و شهرسازی در این پروژه « با افتتاح آن، توسعه اقتصادی استان و حتی کشور محقق خواهد شد!!»(خبرگزاری مهر ۳۰ شهریور ۱۳۹۳) فعلا که به جای توسعه و سود مالی، ویرانی مال و زندگی مردم آق قلا را با خود آورده است.

اجرای این پروژه و نادیده گرفته شدن منافع مردم آق قلا در آن که نشانه اش در این سیل  نمایان شد، گویای این حقیقت تلخ است که  در طول دهه های گذشته حداقل در عرصه مدیریت این شهرستان، نخبگان، متخصصان و تحصیل کردگان این خطه به بازی گرفته نشدند.

تا آنجا که نگارنده به عنوان یک آق قلایی  به یاد دارد چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تا سال 76 که آق قلا از بخش به شهرستان تبدیل شد و بعد از آن تا حالا، نخبگان شایسته آق قلایی نه تنها با ابزارهای مختلف از جمله تقسیمات کشوری از حضور در مجلس به عنوان نماینده آق قلا محروم  شدند، بلکه با نگاه های خاص برخی دستگاه های تاثیرگذار حتی اعطای پست های مدیریتی ارشد در شهرستان از جمله فرمانداری را هم از آنها سلب کردند تا همیشه نسخه های درمان دردهای مردم زجر کشیده آق قلا را افرادی بپیچند که فرسنگ ها از واقعیات این خطه دور بودند و سرانجام هم برسر این مردم آن آمد که امروز دنیا بر سوگ شرایط آنها به ماتم نشسته است.    

ادامه مطلب...

با احسان مکتبی از سال حدود 77که تازه در خبرگزاری ایرنا مرکز گلستان مشغول به کار شده بودم آشنا شدم. فکر می کنم اولین دیدار ما هم در دفتر نشریه اش یعنی گلشن مهر بود که تازه مجوز انتشار آن را گرفته بود.20 سال از آن تاریخ می گذرد، زمان چه زود می گذرد، امروز که به سیر وقایع این 20سال می اندیشم مثل اکثر هم وطنانم حسرت می خورم که هم می توانستم دراین دوره نسبتا طولانی به عنوان یک عضو فعال جامعه ام برای ارتقاء و پیشرفت کشورم و رفاه مردم عزیزمان موثر باشم و هم اینکه که از این دوره خودم هم استفاده مادی و معنوی را ببرم که البته مثل خیلی از هم وطنانم، بخاطر شرایطی که حاکم شد، درهیچکدام توفیق حاصل نشد.

البته نمی دانم در این دیدگاه، احسان هم با من هم عقیده است یا نه، ولی مطمئن هستم که من و احسان نقاط اشتراک فراوانی با هم داریم که نقطه عطف آنها همان حرفه روزنامه نگاری و نشریه داری بوده است. گلشن مهر و همزیستی تقریبا با دو یا سه سال فاصله فعالیت خود را در استان گلستان شروع کردند و آنچه که ما دو نفر به عنوان صاحب امتیاز و مدیرمسئول نشریه در این وانفسای مشکلات ریز و درشت این حرفه در کشور بطوراعم و دراستان بطور اخص، تحمل کرده و می کنیم خود به خود، یک حس مشترک را نیز نسبت به باقی قضایا در ما بوجود آورده است.

نقاط افتراق من و احسان نیز بطور طبیعی فراوان بوده است که تفاوت های قومیتی و مذهبی شاید آشکارترین آنها باشد و البته همیشه در طول این مدت در ارتباطات محدود کاری، نه من و نه احسان، تنها چیزی که حتی لحظه ای نیز به مخیله ما خطور نمی کرد همین تفاوت ها بوده است.

اما داستان از زمانی شروع شد که شنیدم احسان در استانداری به یک پست مدیریتی نسبتا بالایی منصوب شده است! یعنی بعد از حدود 20 سال و پس از دو دوره هشت ساله دولت های فخیمه اصلاحات و اصولگرا، در دوره دوم دولت به اصطلاح اعتدال گرا برای اولین بار یک روزنامه نگار مدیرکل سیاسی، انتخابات و تقسیمات کشوری استانداری گلستان شده است.

برای من بسیار جالب بود در دولتی که مدیران آن نه براساس شایستگی های تخصصی و تجربی، بلکه براساس معیارهایی انتخاب شده و می شوند که هم من و هم احسان و هم، همه روزنامه نگاران اصیل و حرفه ای در هر فرصتی که به ما دست می دهد از انتقاد نسبت به آنها ابایی نداشته و نداریم، فردی مانند احسان به این پست بالا منصوب می شود.

طبیعتا من از این اتفاق خوشحال شدم چون همیشه اعتقاد داشته و دارم که گرچه با یک گل بهار نمی شود اما همان تک گل تاثیرات مثبت خود را در محیط می گذارد( البته منظور گل طبیعی است و گل مصنوعی هیچگونه اثری بر اطرافش نمی گذارد).

یادم می آید یک روز که در یک مراسم حضور داشتم احسان به عنوان مدیرکل سیاسی، انتخابات و تقسیمات کشوری استانداری گلستان سخنرانی کرد و من واقعا لذت بردم برای اولین بار از شنیدن این سخنرانی که به خاطر شغلم شاید صدها از این نوع سخنرانی ها را شنیده باشم، ولی واقعا تفاوت می کرد نوع و محتوای سخنرانی احسان و بعد از مراسم هم وقتی دیدمش به او گفتم که همه مراسم یک طرف و سخنرانی شما یک طرف!

گرچه نمی خواهم این برداشت از این نوشته شود که من تعصبات شغلی و حرفه ای خود را مطرح می کنم ولی باید قبول کرد که در این جامعه و جوامعی مثل جامعه ما اگر از همان اول بلایی که بر سر اصحاب مطبوعات و روزنامه نگاران آمد که من معتقدم بسیار هم حساب شده بود، جلوش گرفته می شد و جامعه از آثار و ظرفیت های رسانه ها و روزنامه نگاران حرفه ای مستقل محروم نمی شد، چه اتفاقات شیرین و مبارکی که در این سرزمین نمی افتاد.

و امروز که خبر استعفا و توضیحات احسان را درباره آن خواندم احساس غریبی به من دست داد، از یک طرف دلم برای جامعه  سوخت، نه به این خاطر که یک پستی را که برای اولین بار در استان یک روزنامه نگارگرفته بود، از دست دادیم، بلکه به این خاطر که نیرویی که هم توانمند بود، هم سلامت نفس داشت و هم مردم از خدمات منبعث از این خصایص بهره مند و طبیعتا رضایتمند بودند، خیلی راحت از دست دادیم و آب از آب هم تکان نخورد.

از طرف دیگر خوشحال شدم چون که از لحظه ای نگران بود م که روزی چشمم به چشم احسان بخورد و ببینم او را که در کاروان بخشی از مدیران این جامعه حل شده و در کورس به اصطلاح ارتقاء مقام از دیوارتملق، ریا و دهها خصایص ویژه موردنیازاین ارتقاء بالا می رود!

ممنونم احسان! الحق که آبرو و حیثیت روزنامه نگاران را حفظ کردی و این شعار« حفظ مقام و پست تحت هر شرایط » را که این روزها در عرصه مدیریت طرفداران زیادی هم دارد به شعار« حفظ شان و کرامت درهر شرایط » تبدیل کردی! بازهم ممنون احسان عزیز!

تاج محمد کاظمی

           

 

 

  

ادامه مطلب...

منظور از جاده بندر ترکمن و آق قلا  معروف به خط آلمان است. این محور به طول حدود۴۰ کیلومتر از بندر ترکمن به آق قلا کشیده شده و سه شهرستان و بیش از۵۰ روستا در مجاورت آن قرار دارند که از این جاده تردد می کنند.

در طول سال های گذشته تصادفات و حوادث زیادی که منجر به فوت و جراحت  بسیاری از هم وطنان عزیزمان شده است در این محور اتفاق افتاده و متاسفانه روند این اتفاقات ناگوار همچنان در این مسیر ادامه دارد.

گرچه شرح این وضعیت خطرناک به انحای مختلف چه به صورت اداری و خصوصی و چه به صورت عمومی از طریق رسانه ها به سمع و نظر دستگاه های مسئول و متولی این جاده رسانده شده است، اما همیشه بهانه این بوده که بودجه و اعتبارات کافی برای رفع مشکلات آن نیست!

به نظر می رسد که وضعیت بحرانی این جاده می طلبد که  به هرحال باید فکری اساسی برای آن کرد؛ چون با افزایش جمعیت و فراوانی خودروها نسبت به چند دهه قبل، این جاده نیز باید توسعه و حداقل چهاربانده شود.

وضعیت پل ها نیز در این مسیر بخاطر نداشتن حفاظ مناسب بسیار فاجعه آفرین است و کیفیت روکش آسفالت هم نامناسب و بخاطر کم عرض بودن جاده  و نداشتن شانه، این مسیر بسیار ناایمن  بوده و علائم هشدار دهنده کافی و استاندارد هم در آن کم مشاهده می شود و ازهمه مهم تر آنکه، روشنایی در این مسیر وجود ندارد و تردد از آن در هنگام شب واقعا خطرناک و آبستن هرگونه اتقاق ناگوار است.

به احترام خانواده هایی که جگر‌گوشه های شان را در حوادث مختلف دراین مسیر بخاطر این همه مشکلات و کمبودها از دست داده اند و افرادی هم که دراین حوادث برای همیشه مصدوم و معلول شده اند و همچنین در جهت رفاه حال مردم شریف و فهیم  منطقه می طلبد که مسئولین پیگیری و توجه جدی در این مورد داشته باشند.

حاجی گلدی کر  ۱۹دی ۱۳۹۷

 

 

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز -  کارگروه سلامت و امنیت غذایی گلستان شکار پرندگان را به دلیل احتمال شیوع آنفلوآنزای مرغی ممنوع کرد ولی محیط زیست می گوید دستور ملی در این رابطه صادرنشده و گلستان هم نمی تواند ممنوع کند.

به گزارش مهر سالانه بیش از ۱۲۰ گونه پرنده مهاجر آبزی و کنارآبزی از ابتدای پاییز تا انتهای زمستان به تالاب‌های استان گلستان سفر می‌کنند اما به جای میزبانی شایسته، شکار می شوند.

استان گلستان دارای حدود ۳۰ هزار هکتار منابع آب برای زمستان‌گذرانی پرندگان مهاجری است که هر ساله از مناطق شمالی سیبری و اسکاندیناوی به استان گلستان و به ویژه تالاب‌های بین المللی گمیشان، آلاگل، آجی گل و آلماگل سفر می‌کنند.

مطابق آمار منتشره از سوی اداره کل حفاظت محیط زیست گلستان سال گذشته ۳۶۵ هزار و ۴۵۶ پرنده مهاجر از جمله قوها، غازها، اردک‌ها و پلیکان‌ها از گونه‌های کنارآبزی و بالابان، کرکس مصری، اردک سرسفید و عروس غاز که از گونه‌های در معرض انقراض هستند در گلستان سرشماری شدند.

در سال‌های ۹۵ و ۹۶ با شیوع آنفلوانزای فوق حاد پرندگان، شکار پرندگان در گلستان ممنوع شد و امسال هم کارگروه سلامت و امنیت غذایی استان گلستان با صدور پروانه شکار در گلستان مخالفت کرد.

رئیس کارگروه سلامت و امنیت غذایی استان گلستان به خبرنگار مهر اظهار کرد: اداره کل محیط زیست گلستان طرحی را به کارگروه سلامت آورد تا بتوانند مطابق سنوات گذشته برای افراد دارای سلاح شکاری، پروانه شکار صادر کند که این موضوع مورد مخالفت کارگروه قرار گرفت و مصوب نشد.

عبدالرضا چراغعلی از پرندگان مهاجر به عنوان سرمایه‌ها و آینده گردشگری استان نام برد و افزود: از سال‌های دور پدران و اجداد ما میزبان شایسته‌ای برای این میهمانان که ارزش بالایی دارند، بودند و شایسته نیست ما هم‌اکنون برای تفریح به این پتانسیل‌های گردشگری لطمه بزنیم.

عصر تفریح با شکار پرندگان به پایان آمده

وی ادامه داد: دیگر عصر تفریح با شکار پرندگان به پایان آمده است و اگر هم عده‌ای به دلیل نیازمندی و امرار معاش پرندگان مهاجر را شکار می‌کنند، متعهد می‌شویم از محل کمک خیّرین تأمین جایگزین کنیم.

عصر تفریح با شکار پرندگان به پایان آمده است و اگر هم عده‌ای به دلیل نیازمندی و امرار معاش پرندگان مهاجر را شکار می‌کنند، متعهد می‌شویم از محل کمک خیّرین تأمین جایگزین کنیمرئیس کارگروه سلامت و امنیت غذایی استان گلستان گفت: استان گلستان یکی از قطب‌های تولید گوشت مرغ کشور است و آنفلوانزا تهدید جدی برای اشتغال، صنعت و اقتصاد استان و کشور است.

وی اضافه کرد: به دنبال ایجاد نهضتی برای تحویل سلاح‌هایی که در دست مردم استان است هستیم، چرا که معتقدیم هیچ نیازی نیست در خانه‌ها سلاح باشد.

چراغعلی خاطرنشان کرد: ما معتقدیم در فرآیندی باید تمام سلاح‌های مجاز و پروانه‌دار جمع‌آوری شود و امیدواریم با کمک اصحاب رسانه، چهره‌های فرهنگی و شاخص استان و اجرای طرح ممنوعیت شکار در استان به این مهم دست یابیم.

هرچند رئیس کارگروه سلامت و امنیت غذایی استان بر اجرای طرح ممنوعیت شکار پرندگان در گلستان اصرار دارد و معتقد است عصر تفریح با شکار پرندگان به پایان رسیده اما مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان اعتقاد دارد که عدم صدور پروانه شکار راه مطمئنی برای جلوگیری از شیوع آنفلوانزای فوق حاد پرندگان نیست و تهدید هم محسوب می‌شود.

امیر عبدوس به خبرنگار مهر اظهار کرد: صادر نشدن پروانه شکار در سال گذشته مصوبه ستاد ملی مقابله با آنفلوانزای مرغی بود اما امسال این ستاد چنین مصوبه‌ای نداشت.

وی با تأکید بر این‌که تصمیم‌گیری در خصوص صدور پروانه شکار در سطح ملی انجام می‌شود و نمی‌توانیم برای ممنوعیت شکار در گلستان در کارگروه سلامت استان تصمیم‌گیری کنیم، گفت: اگر موضوع صدور پروانه شکار در کارگروه سلامت استان مطرح شد از این باب بود که کارگروه سلامت و دستگاه‌های متولی در جریان باشند که امسال ممنوعیتی برای صدور پروانه شکار در سطح ملی وجود ندارد و هم دستگاه‌های متولی در جریان باشند و هم اگر توصیه و یا الزاماتی در این زمینه هست، اعلام کنند.

هیچ نمونه مشکوکی در گلستان تایید نشد

مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان افزود: در کارگروه سلامت به ما گفتند دو هفته صبر کنید ببینیم در طیور وحشی استان نمونه مبتلا مشاهده می‌شود یا خیر و در این مدت هم ما تمام نمونه‌های مشکوک را به دامپزشکی ارسال کردیم و هیچ نمونه‌ای در طیور وحشی ما تایید نشده است.

عدم صدور پروانه شکار هیچ راهکار مطمئنی برای مقابله با آنفلوانزا نیست بلکه تهدید است چراکه وقتی ما پروانه شکار صادر نمی‌کنیم، شکارچی بدون کنترل و نظارت ما وارد شکار می‌شود وی با بیان این‌که حتی در استان‌های همجوار که نمونه مبتلا به آنفلوانزای فوق حاد پرندگان در طیور وحشی مشاهده و اثبات شده بود هم پروانه شکار صادر شده است، ادامه داد: ما عملاً پس از ۱۷ روز (از ۱۴ آذر) مبادرت به صدور پروانه کردیم و پروانه‌های صادره تا پایان مهلت‌شان (۴۵ روز پس از صدور پروانه) دارای اعتبار هستند.

وی به دلایل صدور پروانه شکار در سالجاری اشاره و بیان کرد: مجموعه کارگروه‌ها در سطح ملی به این نتیجه رسیدند که عدم صدور پروانه شکار هیچ راهکار مطمئنی برای مقابله با آنفلوانزا نیست بلکه تهدید هم هست چراکه وقتی ما پروانه شکار صادر نمی‌کنیم و هیچ آموزشی به شکارچی نمی‌دهیم، شکارچی بدون کنترل و نظارت ما وارد شکار می‌شود و ماهم به شکارچی دسترسی نداریم.

عبدوس تصریح کرد: صدور پروانه شکار باعث شد ما امسال به همه شکارچیان دسترسی پیدا کرده و برای نخستین بار در کشور برای همه آن‌ها کارگاه آموزشی برگزار کنیم و توصیه‌ها و الزامات را به گوششان برسانیم و خیلی از اهداف‌مان را که در ارتباط با فرهنگسازی برای کنار گذاشتن شکار و تبدیل اسلحه شکارچیان به دوربین عکاسی است، به آن‌ها منتقل کردیم.

وی با اشاره به این‌که در هفته نخست حدود سه هزار پروانه شکار پرندگان خشکی‌زی و آبزی در گلستان صادر شد، گفت: همه کسانی که تاکنون پروانه شکار دریافت کرده‌اند حداقل سه ساعت دوره آموزشی گذرانده‌اند و شکار پرندگان آبزی تا پایان بهمن‌ماه و پرندگان خشکی‌زی تا ۱۵ بهمن‌ماه در استان ادامه دارد.

عبدوس در پایان متذکر شد: صادر نشدن پروانه شکار هیچ کمکی به عدم شیوع آنفلوانزا نمی‌کند و موضوع پرندگان وحشی از طیور اهلی اهلی جداست و انتقال آنفلوانزای فوق حاد پرندگان از طیور وحشی به اهلی در استان کاملاً منتفی است.

هرچند آمار مشخصی از تعداد پرندگان مهاجری که با صید و شکار در گلستان قربانی می‌شود وجود ندارد اما آن‌چه مشخص است این‌که هنوز حیات وحش و پرندگان قربانی زیاده‌خواهی ما انسان‌ها می‌شوند.

گزارش: زهرا بهرامی

ادامه مطلب...

جناب اقای دکتر سلطانی فر وزیر ارجمند ورزش و جوانان؛

قانون نظام  جامع دامپروری کشور چنان هوشیارانه و استاندارد طراحی شده است که هویت هر دامی از جمله اسب،  حتی در حیات وحش، عملا فقط توسط یک نهاد متولی یعنی موسسه تحقیقات علوم دامی وزارت جهاد کشاورزی تعیین می شود و این کفایت هویتی، کامل و نهایی است و نیازی به شناسایی هویتی و ثبت مجدد، توسط نهاد موازی ندارد، (حتی اگر کاربری هر دامی ازجمله اسب مرتبا تغییر نماید.) زیرا، مطابق بند ب از ماده 2 قانون نظام جامع دامپروری، دام اینگونه تعریف شده است:

دام به حیواناتی ( شامل چهار پایان، پرندگان، آبزیان و حشرات ) اطلاق می گردد که که برای امور تغذیه انسان و یا تغذیه دام و فعالیت های اقتصادی، تولیدی، آزمایشگاهی، ورزشی و تفریحی، تولید، نگهداری و پرورش داده می شوند.

این بند حتی حیوانات ورزشی، تزئینی و تفریحی را دام محسوب می نماید که مانند همه دنیای مترقی اسب دنیا،  در حیطه شرح وظایف وزارت کشاورزی هرکشورمی باشد.

ماده 10 قانون نظام جامع دامپروری اعلام می دارد: به منظور حفظ و حمایت از منابع دامی و منابع و مواد ژنتیکی مربوط ، وزارت جهاد کشاورزی موظف به ثبت داخلی و بین المللی موارد مذکور می باشد.

ماده 10 قانون نظام جامع دامپروری به لحاظ اهمیت منابع ژنتیکی دامی کشور به صورت مجزا و تحت آئین نامه ماده 10 قانون نظام جامع دامپروری، همانطور که در قانون نظام جامع دامپروری پیش بینی شده است به تصویب هیئت وزیران رسیده و ابلاغ شده است.

قانون نظام جامع دامپروری مشتمل بر بیست و یک ماده و چهارده تبصره در جلسه علنی روز چهارشنبه مورخ هفتم مردادماه 1388 تصویب و در تاریخ بیست و یکم مردادماه 1388 به تصویب شورای نگهبان رسیده است و با تائید آقای علی لاریجانی ابلاغ گردیده است.

مثال بارز برای کفایت شناسایی هویتی واحد، توسط موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، اینست که اسب ها کاربری متفاوتی دارند و برحسب شرایط زمانی و مکانی و کاربری و اقتصادی، کاربری اسب ممکن است تغییر یاید و کاربری ورزشی اسب، یک کاربری خیلی مهم  این دام  است و برای مثال یک اسب با کاربری های متفاوت ذیل، اصولا در حوزه ی ورزش سوارکاری مورد تایید FEI نیست.

کاربری های گردشگری یا گوشتی و شیری و تزیینی  و تحقیقاتی و سرم سازی و باربری و حتی مراسم سنتی اسب مانند بزکشی و سویرنتگی و جنگی و انتظامی واسب چاپار(پست و حمل و نقل) و بسیاری از کاربری های مشابه و متفاوت دیگر، که اولا این رشته ها هیچکدام ارتباطی به وزارت ورزش و جوانان ندارد وثانیا ممکن است تعدادی از این اسب ها، یک زمانی طبعا و براساس شناسایی استعداد انها، توسط خبرگان سوارکاری و یا مالکین و تولیدکنندگان، به یک اسب ورزشی تبدیل شوند و چون قبلا بالطبع توسط وزارت جهاد کشاورزی، شناسایی هویتی شده اند و دامپزشکی هم سلامت انها را کنترل و گواهی کرده است، واقعا و منطقا نیازی به شناسایی هویتی مجدد توسط وزارت ورزش و جوانان  ندارند و براحتی می توانند مجوز شرکت در ورزش های سوارکاری را بگیرند و بالعکس بسیار محتمل است که  بخشی ازاسبهای ورزشی هم بدلایل متعدد از جمله صدمات وارده و یا عدم توانایی و عدم توجیه اقتصادی و حتی بنا به تمایل مالک یا تولید کننده، از میدان ورزش به حوزه های غیر ورزشی از جمله گردشگری و تحقیقاتی و غذایی و گوشتی و شیری و باری و تزیینی و..منتقل شوند که عقل و منطق و تجربه موفق دنیای پیشرفته ی اسبی ، حکم میکند که همه این اسبها باید توسط یک نهاد متولی یعنی موسسه تحقیقات علوم دامی کشور تعیین هویت و شناسایی گردند و هیچ نیازی به موازی کاری وزارت ورزش و جوانان با وزارت جهاد کشاورزی نیست.

در خصوص متن تبصره ۳ بند ۱۱ ماده ۴  لایحه اختیارات  وزارت ورزش و جوانان در مورد واگذاری  اختیار واردات و صادرات اسب ورزشی به وزارت ورزش و جوانان و  منوط کردن صدور مجوز و موافقت های اصولی واحد های پرورش اسب به موافقت وزارت ورزش و جوانان!! هم باید عرض کنم که اصولا سیاستگزاری تولید اصلاحی دام از جمله اسب ، طبق قانون و مانند همه جای دنیا با وزارت جهاد کشاورزی کشور است و بالطبع چون شناسایی هویتی دام، از جمله اسب هم طبق قانون با وزارت جهاد کشاورزی است،بالطبع نیاز سنجی و سیاست گزاری واردات برای تولید اصلاحی  ونیز  صادرات برای توسعه بازارهای بین المللی اسبهای تولیدی، عملا

و منطقا و قانونا با موسسه تحقیقات علوم دامی و سپس، اجرای این سیاستها با مرکز اصلاح نژاد است و نهایتا فدراسیون های سوارکاری و چوگان و جاکی کلاب ها ، طرف مشورت و عضو کمیته های مشترک واردات و صادرات اسب ورزشی قرار می‌گیرند و قطعا  فدراسیون های سوارکاری و چوگان و جاکی کلاب ها تمام اطلاعات رکورد های تست های پرفورمنس  ورزشی و مسابقات  استاندارد را، باید در اختیار موسسه تحقیقات علوم دامی و کمیته های مشترک واردات و صادرات اسب های  ورزشی ، قرار دهند و قطعا موسسه تحقیقات علوم دامی در  هماهنگی کامل با مرکز اصلاح نژاد   برای جمع آوری رکوردهای ورزشی اسبها و نتایج تستهای پرفورمنس، با مراکز تولید و پرورش و باشگاهها و بالطبع با فدراسیون های سوارکاری و چوگان و  جاکی کلاب ها همسو و هماهنگ خواهد بود و نیازی نیست که مجوز واردات و صادرات اسب و صدور پروانه و موافقت اصولی مرکز تولید و پرورش اسب ، بطور انحصاری ، در اختیار  وزارت ورزش و جوانان باشد.

حال جناب وزیر ؛ چرا در روزهای اخیر از ورود اسبهای ورزشی میکروچیپ شده استاندارد و  دارای شناسنامه هویتی استاندارد از موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، توسط فدراسیون سوارکاری  جلوگیری می شود؟؟!! بله دقیقا کارشکنی های آشکار، توسط فدراسیون سوارکاری برای ناتوان جلوه دادن متولی قانونی، شروع شده است.

اصلا بفرمایید تا قبل از این نامه، ایا خود فدراسیون در مورد اسب های ورزشی، چنین درخواست هایی را برای تمام اسبها ورزشی و برای تمام مسابقات ورزشی داشت؟!! دوم اینکه خیلی دور از منطق است که طوری جلوه داده اند که فدراسیون جهانی و مجامع  اسبدوانی بین المللی،  تاکید بر داشتن شناسنامه هویتی اسب صادره از فدراسیون سوارکاری هرکشور کرده باشد و قطعا تمام موارد ذکر شده در نامه های ممانعت اخیر، توسط رییس فدراسیون سوارکاری ، اکنون کاملا توسط موسسه تحقیقات علوم دامی در حال انجام است و بسرعت تکمیل هم خواهد شد. قطعا، پاسپورت ورزشی توسط فدراسیون سوارکاری برای رشته های مختلف سوارکاری و یا توسط جاکی کلاب ها برای اسبهای رشته اسبدوانی ،باید صادر شود ولی این کار ربطی به میکروچیپ گذاری و شناسنامه هویتی ژنتیک توسط وزارت جهاد کشاورزی جمهوری اسلامی ایران ندارد که جنابعالی نگران تعلیق فدراسیون سوارکاری ایران شده اید!!

مطمئن باشید که فدراسیون جهانی سوارکاری، هرگز بخاطر عدم صدور شناسنامه ی ژنتیک توسط فدراسیون سوارکاری ایران،   این فدراسیون را تعلیق نخواهد کرد بلکه برعکس، موضوع تعلیق فدراسیون سوارکاری در اینده، دقیقا می تواند به دلیل دخالت های فدراسیون سوارکاری جمهوری اسلامی ایران در امور غیرموظف و غیرمرتبط با اساسنامه و نیز دقیقا به دلیل کم کاری و عدم توجه کافی به آموزش های پایه و عدم برنامه ریزی برای تقویم و اجرای مسابقات سوارکاری خیل عظیم  اسب های ایرانی در داخل کشور باشد.  

جالب اینکه اخیرا درصد قابل توجهی از اسب های شرکت کننده در کورس عرب ایران، نه تنها، پاسپورت  ورزشی فدراسیون را ندارند بلکه هنوز جواب ازمایشات تست تایید والدین و نتاج انها هم، هنوز توسط فدراسیون سوارکاری، مشخص و اعلام  نشده اند و جالب تر اینکه، اخیرا همزمان با نامه ممانعت فدراسیون سوارکاری برای  اسب های میکروچیپ شده توسط موسسه تحقیقات علوم دامی، درکمال تعجب  تعدادی از اسب های شرکت داده شده در مسابقات کورس عرب، هنوز میکروچیپ های غیراستاندارد قبلی فدراسیون سوارکاری را هم   نداشته اند!!

جناب دکتر سلطانی فر، جنابعالی در همین سال های نزدیک، رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی بوده اید ، بگذارید کار هویت بخشی و تاسیس تبارنامه های استاندارد همه اسب های ایرانی و بالطبع ، امر خطیر ثبت هویت های شجره ای و  ژنتیکی اسب های ‌ورزشی ایران، طبق قانون مترقی نظام جامع دامپروری کشور و توسط بالاترین نهاد تخصصی قانونی یعنی موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، انجام و به سرانجام برسد و بعنوان وزیری توانا و دانا، بگذارید و قاطعانه دستور پیگیری مستمر بفرمایید تا کار خطیر و بسیار ضروری آموزش های پایه وقهرمانی سوارکاران و اسب ها  و تست های  پرفورمنس و مسابقات منظم و مدون سوارکاری کشور، توسط فدراسیون سوارکاری، بطور جدی انجام پذیرد تا شاهد شکوفایی مجدد  صنعت اسب و ورزش  سوارکاری کشور و شاهد گسترش واقعی و همگانی ورزش مفرح و باستانی سوارکاری و توسعه اشتغال و ثروت زایی و  ارزآوری در این صنعت بالنده باشیم.

به امید عنایت ویژه و عاجل و بررسی های مجدانه مجدد در متن نامه به وزیر محترم جهاد کشاورزی و حذف تبصره ۳ بند ۱۱ ماده ۴ لایحه اختیارات وزارت ورزش و جوانان توسط جنابعالی و مجموعه همکاران تحت مدیریت جنابعالی در وزارت ورزش و جوانان.

با سپاس، عبدالجلیل غیادی

مدیرعامل شرکت تعاونی تولید و پرورش اسب اصیل ترکمن

شب یلدا و اول دی ماه ۱۳۹۷ شمسی

شهرستان راز  جرگلان، خراسان شمالی

ادامه مطلب...

همزیستی نیوز - قوم قزاق مراسم ازدواج را در دو شب برگزار می‌کنند؛‌ یعنی دو شب جشن با اجرای کامل آداب و رسوم که هنوز رنگ مدرنیته را به خود نگرفته و کاملا سنتی برگزار می‌شود.

به گزارش ایسنا، قزاق‌محله نام محله‌هایی در سه شهر گرگان، گنبد کاووس و بندر ترکمن در استان گلستان است که محل‌های اصلی سکونت و زندگی این گروه از مردم قزاق در ایران به شمار می‌روند. قزاق‌محله گرگان در مرکز این شهر قرار دارد و یکی از هفت محله قدیمی شهر محسوب می‌شود.

مراسم ازدواج‌ قزاق‌های ایران پر از نقش و رنگ و آغشته به اصالت است و احترام به بزرگ‌ترها در مراسم ازدواج برای آنها اهمیت ویژه‌ای دارد؛ به طوری که عروس و داماد در طول مراسم که در دو شبانه‌روز برگزار می‌شود، با هر بار حضور بزرگ‌ترهای فامیل به مجلس باید از جای خود بلند شوند و به احترام آنها خم شده و با اجازه آنها دوباره بنشینند.

مراسم ازدواج قزاق‌های ایران با دعای خیر بزرگ‌ترها برای عروس و داماد آغاز می‌شود و خانواده‌ها برای یکدیگر خلعتی می‌برند. عروس قزاق اجازه ندارد لباس‌های عروسی امروزی بر تن کند و باید لباس‌های سنتی قومش را بپوشد. او در مراسم ازدواجش توسط بزرگ‌ترها نصیحت می‌شود او هم پس از نصیحت‌شدن به نشانه‌ احترام مقابل آنها خم می‌شود. مراسم ازدواج با پختن شیرینی‌ها و غذاهای محلی همراه است که پخت و پز آنها به صورت گروهی توسط اقوام و آشنایان انجام می‌شود.

در بعد از ظهر روز اول عروسی، داماد موظف است که به همراه عروس خود دختران فامیل را به جنگل ببرد و با شیرینی و شربت از آنها پذیرایی کند.

مراسم عروسی به جشن و پایکوبی عروس و داماد ختم می‌شود و سپس آنها راهی خانه بختشان خواهند شد.

پیشخوان

آخرین اخبار