b_300_300_16777215_00_images_024_be---Copy.jpgگفت و گو: تاج محمد کاظمی

وقتی اولین بار دیدمش تنها چیزی که اصلا به ذهنم نرسید این بود که در بطن این هیکل درشت و زمخت، شخصیتی ظریف و روحی لطیف پنهان باشد و در ورای این چهره تیره و گرفته، قلبی سفید برای سپید بختی دیگران بتپد!

اصغر بشارتی را یادم نیست برای اولین بار کی و کجا دیدمش، ولی وقتی برای اولین بار بدون دوربین عکاسی او را دیدم، انگار خودش نبود! انگار چیزی را گم کرده بود! اصغر معبودش و محبوبش دوربین است و عشقش ثبت لحظات ناب زندگی، زندگی انسان ها، زندگی حیوانات و زندگی گیاهان، چه روی زمین، چه درهوا، چه روی آب و چه زیر آب!

عکاسی یک هنر است و اصغر یک هنرمند، هنرمندی که گرچه ابزار آشکارش دوربین است اما ابزار پنهانی هم همیشه با اوست و آن احساسی است که او نسبت به آنچه که در اطرافش می گذرد، دارد!

می گوید: من از دریچه دوربین صرفا نه دنبال ثبت لحظات ناب که دنبال کشف لحظات ناب هستم! لحظاتی که همه هم ممکن است آنها را ببینند، اما به ندرت پیش می آید که این لحظات در ذهن ها بماند و این وسط من هستم که با شکار این لحظات، آنها را هم در حافظه تاریخ  و هم در آرشیو ثبت می کنم و در واقع من شکارچی این لحظات هستم!

می پرسم: چه شد که وارد عالم عکاسی شدی؟

می گوید: حقیقتش اول برای تهیه یک خبر وارد عرصه رسانه شدم  و چون برای آن خبر، عکس هم باید تهیه می کردم، این باید، سرآغازی شد برای ورود من به عالم عکس و عکاسی.

چه سالی بود این ورود؟

- سال 1385

- یعنی 17سال است که دوربین به دوش به شکارمشغولی! دراین مدت شکار چاق و چله ای گیرت آمده؟!!

- می خندد و می گوید: من از این حرفه ام ممکن است به نان و نوایی رسیده باشم، اما وقتی دستم را برای عکس گرفتن به دکمه شاتر دوربین فشار می دهم، تنها چیزی که برایم مهم است کیفیت عکس و آن کادری است که در پس زمینه عکس تنظیم می کنم، یعنی معتقدم که قبل از اینکه سوژه های عکسم از من راضی باشند و به قول معروف از قبل رضایت آنها به نان و نوایی برسم، من خودم باید راضی باشم و فکر می کنم که این، رمز موفقیت من در این حرفه بوده است.           

رمز موفقیت اصغر بشارتی

قاعدتا این رمز موفقیت نه تنها اصغر بشارتی که رمز موفقیت همه هنرمندانی است که هنر را نه برای رضایت فوری، سطحی و غیرتخصصی افراد  که  برای تاثیرگذاری عمیق روی آنها و بخصوص روی جامعه، پیشه خود کرده اند.

از اصغر می پرسم مهم ترین عامل موفقیت خود را در عکاسی، غیر از این رمز موفقیت که اشاره کردیم، در چه می دانی، یعنی منظورم این است که در هر کاری فقط داشتن انگیزه و باور مطرح نیست، مثلا من ممکنه آدم به قول معروف درست، صادق، معتقد ومتعهد باشم ولی اینها برای موفقیت من در کارم کافی نیست، بلکه باید در کارم عوامل مهم و حیاتی یعنی تخصص، تجربه و پشتکاری را هم باید داشته باشم. شما در وجود خود با این مفاهیم چگونه کنارآمدی؟

می گوید: من یکی از دلایل موفقیتم را در عکاسی، زندگی پرماجرای خود می دانم!

با تعجب می پرسم: پرماجرا؟ خیلی جالب شد این قصه! ماجرای زندگی اصغر شنیدنی است!

«من از زمانی که خودم را شناختم کار می کردم از صید و صیادی، کارگری، نگهبانی و فروشندگی گرفته تا  رانندگی و.........و البته از هرکدام از این مشاغل، دنیایی از تجربه کسب کردم.     

و این تجربه ها در عکاسی چگونه به دردت خورد؟

طبیعی است که یک عکاس کارش صرفا عکس گرفتن نیست، بلکه شناخت و تشخیص زمان ومکان سوژه برای موفقیت عکاس یک اصل تعیین کننده است و اینجاست که آن تجربه ها به کمکت می آید. یعنی من اگر با صید و صیادی آشنا نبودم و با دریا مانوس نشده بودم، چگونه می توانستم از دل دریا، از زیر آب، از ماهی ها و پرندگان دریایی و از صید ماهی توسط صیادان در دل شب عکس بگیرم؟

عکاسی در زیر آب

  - می گویم تا آنجا که من می دانم یکی از ویژگی های منحصر بفرد شما درعکاسی که کمتر عکاسی در ایران از آن برخوردار است تبحر و قابلیت عکاسی شما در زیر آب است. از این ویژگی و تجارب خودت بگو.

- به نظر من این کار ویژگی خاصی ندارد، این دریا تا دریاست، دریایی از سوژه هاست. تنها من نیستم که در این دریا عکس می گیرم، بلکه این دریا با این عظمتش متعلق به همه است، همه می توانند از این خوان گسترده سهمی داشته باشند و آثار بزرگی از زیبایی ها و شگفتی های این دریا خلق کنند.

آنچه که شاید مرا از دیگران در این وادی جدا کرده باشد، این است که من فرزند این دریایم، من در این دریا بزرگ شدم، من با آن زندگی کردم، من با این دریا گریه کردم و با آن خندیدم، وقتی من سوار بر قایق بعد از نیمه شب به دل دریا می زنم و بسان یک صیاد که به دنبال صید ماهی های مورد نظر خودش است، در جستجوی سوژه مورد نظرم به زیر آب می روم، اینجاست که تفاوت من با کسی که دریا را تنها در فیلم و اسلاید دیده است، خودش را نشان می دهد.

- می پرسم: این تفاوت تا چه حد در کارهایت نمود پیدا کرده است، یعنی این همه سختی و خطرات را برای گرفتن یک عکس تحمل می کنی آیا ارزش دارد؟ بهای این کار چقدر است؟ منظورم در یک کلام این است: اقتصاد در کجای این حرفه شما قرار می گیرد؟

- می گوید: عکاسی هم مانند اکثر رشته های هنری در این جامعه خیلی اقتصادی نیست، یعنی تو نمی توانی بگویی من عکس خوب، عکس هنری و عکس حرفه ای می گیرم و به قیمت خوب آن را می فروشم، چرا که خریداران و مصرف کنندگان عکس در ایران تنها رسانه ها هستند که چون خودشان اقتصادی نیستند، طبیعی است که نمی توانند برای عکس هزینه کنند.

صدای دهل از دور خوش است

می گویم ماشاءالله مقام ها، جوایز و گواهینامه های بی شماری از خارج و داخل در پرونده فعالیت حرفه ای ات داری که واقعا برای هر فردی باعث افتخار است، غیر از ارزش معنوی و حرفه ای که اینها برات داشته و دارد، ارزش مادی و اقتصادی هم باید داشته باشد! درسته؟

سری تکان می دهد و می گوید: صدای دهل از دور خوش است! به جرات می گویم که شمار افتخاراتی که نه برای خودم بلکه به نام ایران عزیز و بخصوص قشم درعرصه های بین المللی در رشته های مختلف عکاسی و فیلم سازی کسب کردم از دستم در رفته است، اما به جرات هم می گویم که جز خبری کوتاه در رسانه ها که البته خیلی از آنها رسانه ای هم نمی شود و یا لوح و تندیس برخی از آنها که از طریق پست دستم می رسد، چیزی عایدم نمی شود!

- می گویم: یعنی این همه سر و صدا که از رقابت ها، جشنواره ها و فستیوال های بین المللی به گوش می رسد، جوایزشان مالی نیست؟

می گوید: چرا ارزش مادی جوایز برخی از آنها قابل توجه است ولی به دست آوردن آنها شرایط و فرایندهایی  دارد و در نتیجه خیلی از برندگان نمی توانند به این جوایز دست بیابند.

می پرسم: آیا در این  جشنواره ها و فستیوال های بین المللی شخصا حضور یافتی یا اینکه دعوت شدی؟   

می گوید: نه متاسفانه! امکان سفر به خارج را نداشتم گرچه دعوتنامه زیاد برایم می آید ولی چون اکثرا هزینه هایش را باید خودم بپردازم و با این اوضاع قمر در عقرب نرخ ارز عملا  عطای سفر را به لقایش می بخشم!

نگهداری عکس ها

می پرسم: راستی! این همه عکس که در این مدت گرفتی کجا هستند، قاعدتا همه آنها در رسانه ها چاپ نشده است، آرشیو یا جایی داری که آنها را نگهداری کنی؟ گرچه امروزه با توجه به پیشرفت علم، تکنولوژی و تجهیزات ذخیره سازی اطلاعات، نگهداری محصولات رسانه ای از جمله عکس در قالب فایل، فولدر و لوح های فشرده دیجتالی بسیار راحت شده است، ولی بازهم با توجه به حجم بالای عکس هایت، نگهداری از آنها کار سختی است، اینطور نیست؟

می گوید: این هم از آن موضوعات و مشکلاتی است که هنرمندان بخصوص عکاسان و فیلم سازان شخصی با آن مواجه هستند و من با تمام سختی های دیگر این حرفه، سعی کردم کارهایی که ارزشمند است و ارزش نگهداری و گذاشتن برای آیندگان را دارد در حد توان خودم حفظ کنم، گرچه یک کتاب ویژه از آثارم با عنوان «مراسم رزیف» با مضمون برگزاری یک آیین سنتی دریانوردی در بندر لافت قشم در سال 97 منتشر شد  و سه کتاب دیگر  نیز با موضوع عکس در دست انتشار دارم. امیدوارم بتوانم تعداد این کتاب ها را افزایش بدهم تا آثارم در جای مطمئنی برای تاریخ ثبت شود.   

احترام به شخصیت هنرمند

می پرسم: می دانم که مثل اکثر هنرمندان این مرز و بوم از قبال هنرت و محصولات هنری که تولید می کنی نمی توانی یک درآمد پایدار برای خودت دست و پا کنی و در نتیجه مثل خیلی از هنرمندان به صورت ثابت شاغل هستی، آیا این نوع اشتغال به هنرت، نه درآمدت، تاثیر مثبت داشته یا منفی؟

می گوید: بستگی دارد که در کجا شاغل هستی و مدیران آن مجموعه چه نگاه و دیدگاهی در قبال هنرمندان دارند، یعنی نمی شود یک حکم کلی درباره اشتغال ثابت هنرمندان داد که خوب است یا بد،

می گویم: منظورتان این است که مدیریت ها با سلایق خود می توانند از هنرمندان حمایت کنند و ربطی به سیستم اداری و باید و نبایدهای مقررات و آیین نامه ها ندارد؟

می گوید: من که تا کنون افرون بر 17 سال به صورت ثابت شاغل هستم عینا این موضوع را با پوست و تنم لمس و با تاثیرات جابجایی مدیران در این مجموعه ای که شاغل هستم، دست و پنجه نرم کردم.

می گویم: می توانی توضیح بیشتری بدهی و با مصادیق صحبت کنی تا بتوانیم این تاثیرات را بهتر درک کنیم؟

می گوید: من چون همیشه با هنرم زندگی کردم و هرگز هم در مسایل اداری و امور شغلی دنبال اهداف خاصی نبودم، بدیهی است قضاوتم درخصوص مدیران مجموعه ای که در آن کار می کنم صرفا از دریچه هنرم یعنی دریچه دوربینم است! و مدیری که به هنر من یعنی در اصل به شخصیت من احترام می گذارد، برایم از همه  چیز ارزشمند تر است.

بزرگ ترین آرزو

می پرسم: بزرگ ترین آرزویت چیست؟

می گوید: من در حرفه ام یعنی عکاسی و فیلم سازی آرزویی که در حسرت رسیدن به آن باشم، ندارم. خدا را شکر! در حد توان خودم و مقتضیات جامعه ای که در آن زندگی می کنم مدعی هستم در حرفه خودم به آنچه باید می رسیدم، رسیدم!

اما قاعدتا مثل همه انسان ها، آرزوهای بزرگ در سر می پرورانم! آرزوی شادی و سلامتی برای همه انسان های دنیا  و بخصوص برای هموطنان عزیزم و البته برای همشهریان خوبم قشموندان عزیز که من هرچی دارم و به هرجا رسیدم بواسطه لطف و دعای خیر آنها بوده که حاضر نیستم با هیچ چیز آنها را عوض کنم.

 *************

اصغر بشارتی متولد ۱۳۵۶جزیره قشم دارای دو دختر و یک پسر است و عکاسی و مستند سازی را از سال 1۳۸۶ به صورت تجربی آغاز کرده و تحصیلات دانشگاهی اش در رشته های عکاسی و مدیریت گردشگری است. وی علاوه بر کسب مقام های برتر در جشنواره ها و نمایشگاه های بین المللی عکس و فیلم از جمله اکوادور، رومانی، چین، قزقیزستان، تاجیکستان، هندوستان، ترکیه، ژاپن، بلغارستان، انگلیس و آرژانتین و جشنواره ها و نمایشگاه های پرشمار داخلی، دارای فعالیت های جهانی مانند ثبت دو اثر عکس لنج سازی در کتاب یونسکو ۱۳۹۰ و تصویربرداری فیلم لنج سازی و ثبت آن در یونسکو۱۳۹۰ بعلاوه مهارت ها و فعالیت هایی از قبیل دریافت مدرک بین المللی عکاسی زیر آب ssi المان ۱۳۹۵، دریافت مدرک بین المللی عکاسی زیر آب CMAS ایتالیا ۱۳۸۸ و غواص سه ستاره cmas بوده و همچنین عکاس خبری خبرگزاری ها و مطبوعات بزرگ کشور نیز بوده و است.

 

 

نوشتن دیدگاه

نظراتی که حاوی توهین یا افترا می باشند، منتشر نخواهند شد.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابه دارند، انتشار نمی یابند.


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

پیشخوان

آخرین اخبار