ادامه مطلب...

 

 

 

نظاره دلفین‌های بازیگوش در دریا یعنی زیستگاه طبیعی‌شان٬ تجربه‌ای است که در معدود نقاطی از جهان امکان‌پذیر است٬ تجربه‌ای از درک زندگی طبیعی مخلوقات خدا.

دلفین‌ها به یک‌باره پیدایشان می‌شود و ناگهان در اعماق آب فرو‌ می‌روند و در محدوده نگاه٬ شکوه و عظمت جاودانه‌ دریا می‌ماند٬ انگار که دلفینی نبوده! گویی دلفین‌ها به خانه‌شان در اعماق می‌روند و...

در اطراف جزیره‌ی قشم چند جزیره دیگر هم وجود دارد. هنگام جزیره‌ای کوچک و آرام با مردمی‌ که قلبی هم‌رنگ دریا دارند و به زبان طبیعت سخن می‌گویند و با زیست‌مندان خلیج فارس خویشی دیرینه‌ای دارند.

جزیره هنگام دارای پوشش گیاهی و حیات ‌وحش بی‌نظیری ا‌ست و در این جزیره کوچک آهوی ظریف ایرانی به وفور یافت می‌شود.

اما دلیل شهرت جزیره‌ هنگام همان دلفین‌های بازیگوشی است که اول نام‌شان آمد٬ جایی که دریا با آن‌چه در دل خود دارد به هر انسان بیگانه با طبیعتی هم به مهربانی لبخند می‌زند و او را به دوستی می‌خواند.

این خلیج در حقیقت باریکه‌ای از دریا است که میان جزیره‌های قشم و هنگام واقع است و گویی این دو جزیره مانند دو دست این تکه آبی از آب‌های آبی خلیج فارس را از تندباد و تلاطم امواج محفوظ نگه می‌دارند و خانه‌ای امن برای دلفین‌ها ساخته‌اند و هر ناظری را به دیدن شگفتی‌های این منطقه دعوت می‌کنند که بیایید؛ این‌جا اولین آکواریوم و دلفیناریوم طبیعی جهان است!

دلفین‌ها از هوش بالایی برخوردارند و در ‌عین‌حال بسیار چابک و پر نشاط هستند و همین خصایص است که هر روز حتی در گرم‌ترین ایام سال عده‌ زیادی را برای تماشا به این نقطه از جهان می‌کشانند.

گویی دریا در این نقطه٬ ساکنانش را به مهربانی با انسان‌ها فرا‌خوانده و بر آن‌ها تکلیف نموده تا مهربانانه‌ به انسان‌ها یادآور شوند که باید کنار طبیعت زندگی کرد مانند مردمان کرانه این خلیج کوچک.

آری قایق‌ها با ناخداهای صبور همواره بازدیدکنندگان را در این گوشه به هم‌بازی شدن با دلفین‌های شاد و رها در دل دریای پارس می‌برند و دلفین‌ها هم با چابکی و زیبایی باور نکردنی‌شان دیگر نه از صدای قایق‌ها می‌هراسند و می‌گریزند و نه از همهمه و هلهله‌ی هیجان بازدید کنندگان.

گویی این نقطه از دریا تبدیل شده به جایگاه تجلی مفهوم همزیستی انسان و دریازی‌ها!

و دلفین‌ها این موجودات باهوش و دوست‌داشتنی دریافته‌اند که ساکنان محلی هرگز به آن‌ها آسیبی نخواهند رساند و اجازه هم نخواهند داد کسی به آن‌ها صدمه‌ای بزند.

آری دلفین‌ها با اطمینان‌خاطر در میان قایق‌ها رفت‌ و ‌آمد می‌کنند٬ جست‌ و‌ خیز می‌کنند و با نمایش خیره‌کننده‌شان همه را به آشتی با طبیعت دعوت می‌کنند.

 

ادامه مطلب...

 

خلیج ‌فارس و کویرهای بی‌انتهای فلات ایران دوستی دیرینه‌ای با یکدیگر دارند و از آغاز خلقت همسایه‌اند، دو همسایه غرق سراب!

هر دو خواب باران می‌بینند و منتظر تکه‌ ابری عجول که به چشم این دو یار دیرین، الهه آب است!

الهه‌ای پر کرشمه که کوزه‌ای بر دوش دارد که اگر تشنگی ببیند، ناگهان کوزه آب را سرازیر می‌کند و با عشوه‌ای بلند به جانبی دیگر می‌رود!

این‌جا جزیره قشم است؛ کویری تشنه میان دریای لب‌شور، با مردمانی صبور که داستان دوستی‌شان با این الهه‌کان عجول، ماجرایی است به بلندای افسانه.

مردمانی که سرپناهشان چند برگ نخل است و همه دارایی‌شان چند کوزه و هزاران هزار کیلومتر آبی آرام و گرم خلیج فارس. مردمانی که در قرن بیست و یکم هنوز هم بدون تلسکوپ و ماهواره و هابل و شاتل و... در آسمان به دنبال الهه آب می‌گردند...

مردمانی که هنوز دوست دارند کویر را با سفینه صحار طی کنند و دریا را با لنج چوبی و آسمان را با خیال!

در این جزیره تصویری تکراری وجود دارد؛ شتر٬ که کویرنشینان به آن کشتی صحرا می‌گویند و لنج‌ها که صبورانه در ساحل صف کشیده‌اند.

دو کشتی! یکی ماسه‌های رونده با نسیم و باد را می‌پیماید و دیگری موج‌های دریا را، موج‌هایی که با نسیم از این سو به آن سو سرازیر هستند؛ یکی مهار دارد و دیگری بادبان، یکی ساربان دارد و دیگری ناخدا، یکی لنگرگاه دارد و دیگری شترخان و یکی...

و هر دو سرسپرده باد هستند و چشم به سراب دارند و دل به جرعه‌ای آب که از میان دست الهه‌کان طناز آسمان کویر فرود آمده باشد.

در هر گوشه‌ای از قشم ساربانی می‌یابی که جزیره را آهسته می‌رود...

اما به کدام دیار را نباید پرسید٬ چراکه نه ساربان می‌داند و نه کشتی صحار!

شاید به سوی سرابی که باد بر سر راهش قرار دهد، شاید به جایی که جرعه‌ای آب از میان پنجه‌های سفید ابرکی فروریخته باشد، شاید...

 در جزیره که کجا معنی نمی‌دهد، از هر طرف که بروی به دریا می‌رسی!

در هر گوشه ساحل این جزیره، لنج‌های چوبین آماده تن سپردن به راهی هستند که باد نقشه‌اش را بر تن حساس خلیج فارس نگاشته است؛ نقشه‌ای از قشم تا سرزمین زرین سبا!

و در گوشه ‌گوشه این جزیره زنی ایستاده است در میان بادها٬ که یکی کویری است و دیگری دریایی!

زنی منتظر، منتظر باران! منتظر سفینه‌ای خسته که از میان ماسه‌های داغ بیابان، لرزان پیدا ‌شود، منتظر بادبان لنجی چوبی که مانند نقطه‌ای در آبی دریا ظاهر ‌شود، منتظر...

اما از انتظار خسته نیست، چون کویر و دریا بردبارند و شکیبا.

در این جزیره باید مدت‌ها منتظر بود تا یک الهه‌ی کوزه به‌دستِ عجول و پر کرشمه بیاید و دل جزیرتی‌ها را با خود ببرد به دیار سراب‌های حقیقی!

این‌جا هنوز جزیره قشم است و هنوز ما به طلب قدم بر می‌داریم و...

ادامه مطلب...

 

 

ژئوپارک جهانی قشم سرزمین پر رمز و رازی ا‌ست که معلومات بشر امروزی را به چالش می‌کشد و زمزمه‌ی رازگونه علوم باستانی را نجوا می‌کند.

یکی از نقاط این پارک زمین‌شناسی دره ستاره افتاده است٬ دره‌ای با ستون‌هایی از جنس خاطرات دریا و تراش‌خورده به دست حریر شرجی و تن باد و نور خورشید.

دره ستاره افتاده محل تلاقی آسمان با فرهنگ مردم محلی است. باوری به مانند نقش بستن رؤیاگونه‌ی ماه بدر بر پوست سیمین دریا٬ سراب‌واره‌ای نزدیک و دور٬ آن‌قدر نزدیک که دل ساحل‌نشینان را به وسوسه نوشیدنش می‌اندازد و آن‌قدر دور که هیچ جزیرتی خاطره‌ای از نوشیدنش ندارد!

دره ستاره‌ها٬ دره ستاره افتاده و یا به کلام جزیرتی‌ها دره ستاره کِفتِه!

به دلیل در دست نبودن مدرک مشخص و مستندی درباره تاریخچه این نام‌گذاری٬ بسیاری از افراد به این نام از جنبه فانتزی نگاه می‌کنند اما در اولین بازدید می‌توان به چرایی این نام‌گذاری پی برد.

در این دره تصاویری به چشم می‌خورند که بیننده چاره‌ای جز تسلیم در برابر باور وقوع واقعه‌ای ژرف ندارد! تصاویری که گویی این‌جا دره‌ای بوده مانند هر دره دیگری که ناگهان ستاره‌ای از آسمان آمده و افتاده وسطش! و احتمالاً اهالی روستای برکه‌خلف که شب به خانه می‌رفته‌اند این حجم ستاره‌وار نبوده و صبح خروس‌خوان که به عادت هر روز خود٬ کوچه‌ها را آب و جارو می‌کرده‌اند٬ آن را دیده‌اند و گفته‌اند؛ دوش ستاره کِفتِه!

عامل این نام‌گذاری می‌تواند پدیده درخشش دیواره‌های این دره باشد٬ دیواره‌هایی مملو از موجودات دریایی چند صد هزار ساله!

در میان مردم جزیره رایج است؛ در شب‌هایی که ماه میانه‌ی آسمان را تسخیر می‌کند و خلیج فارس به سویش قد می‌کشد (که جزیرتی‌ به آن حوضا می‌گوید؛ به معنای بلندترین مد دریا در طول ماه) فضای دره دگرگون می‌شود و ولوله‌ای میان دیواره‌ها به راه می‌افتد و گویی ماه را به میهمانی می‌خوانند و خانه را برای ورودش چراغانی. گویی خاطرات خفته در دیواره‌ها٬ حوضا را می‌شناسند و در این شب ‌می‌درخشند و به چشم ناظران ستاره‌هایی می‌شوند درخشان.

و یا از دیگر علل این نام‌گذاری٬ حضور آدم فضایی‌هاست، بله این جمله را درست خواندید! بنا به افسانه‌ای محلی موجوداتی در این دره رفت‌ و آمد می‌کنند که از ژرفنای آسمان به ژرفنای خلیج فارس می‌آیند و می‌روند و گاه‌گاهی هم به این دره سرک می‌کشند. برخی می‌گویند آن‌ها دهلیزهای رعب‌آوری در گوشه و کنار این دره حفر کرده‌اند و حتی کسانی هم آن‌ها را دیده‌اند! البته در سیاهی شب و تنگی گذر و از فاصله‌ای دور و...

اما همه کسانی که دل از هراس رویارو شدن با این موجودات٬ خالی کرده‌اند و پا به این محل پر رمز و راز گذارده‌اند حدأقل صدایشان را شنیده‌اند! صدایی به مانند صدای ضبط شده‌ در دل صدف‌هایی که دریا را ترک می‌کنند و در ساحل به انتظار عابرانی می‌نشینند که گوش شنوایی داشته باشند!

حکایت صداهای این دره هم همین است٬ بی‌آن که صاحب صدایی باشد، صدایی هست و باد ساز راز می‌نوازد!

برای دیگر احتمال این نام‌گذاری باید سفری کرد به کشور پرو و دره ناسکا و طرح‌هایی که به دست مردم قوم اینکا در چند هزار سال قبل نقش بسته‌اند.

طرح‌هایی عظیم و رازگونه که تنها می‌توان از ارتفاع چند صد متری سطح زمین معنایشان را درک کرد. سؤال این است مردم قوم اینکا با چه وسیله‌ای پرواز کرده‌اند؟!

شاید مردمان کهن این دیار هم پرواز کرده باشند و سپس دست‌ به ‌کار حجاری این ستاره‌‌واره‌ شده‌اند، شاید به کمک موجودات فضایی٬ شاید به یاری حضرت سلیمان و قالیچه پرنده‌اش و یا شاید به مانند حکایات شاهنامه چهار گوشه‌ی تخت سلطانی را به پای چهار اَبَر پرنده بسته باشند و پرواز را تجربه کرده باشند و شایدهای دیگر!

شاید در آینده فرودگاهی هم در این دره کشف شود و...

ادامه مطلب...

 

موزه ژئوپارک جهانی قشم٬ مجموعه‌ای غنی از گنجینه‌های طبیعی است که طی سال‌های تأسیس سازمان منطقه آزاد قشم گردآوری شده‌اند و در بسیاری از این آثار می‌توان نشانه‌های ( قانون جزیره ) را به عینه دید. قانون جزیره یا قانون فاستر٬ اصلی در ( زیست‌شناسی فرگشتی ) است که بر اساس آن اعضای یک گونه جانوری نسبت به در دسترس داشتن منابع غذایی و عدم تهدید شکارچیان می‌توانند به جثه‌های بزرگ‌تر از همسانان خود دست پیدا کنند و عکس این اتفاق نیز صادق است.

بدین شکل که اگر گونه‌ای جانوری در محیط زیستی خود دسترسی به منابع غذایی محدودی داشته باشد و یا تهدیدهای بالقوه‌ای از سوی شکارچیان محیطی متوجه‌اش باشد جثه‌ای کوچک‌تر خواهد داشت!

بررسی‌های این زیست‌شناس بر روی 116 گونه جانوری جزیره‌زیست ثابت می‌کند جزایر در ( فرگشت زیستی ) نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند.

نتایج تحقیقات بریستول فاستر در مجله نیچر منتشر گردید و اصل قانون جزیره به نام او ثبت گردید.

در موزه ژئوپارک قشم نیز می‌توان به عینه مصادیق این قانون را دید. بسیاری از جانوران اکوسیستم جزیره قشم با توجه به محیط زیستی کویری و خشک خود جثه‌ای بسیار کوچک‌تر از همسانان خود در فلات سر به آسمان کشیده ایران زمین دارند.

نمونه‌های بسیار کمیابی از ( فرگشت‌های زیستی ) جزیره قشم در این موزه جمع‌آوری شده‌اند و با توجه به وسعت جزیره قشم و تنوع زیستی بالای جانوران خشکی‌زی٬ دیدار از این موزه تجربه‌ای بسیار ارزشمند است که با تمهیدات ویژه اداره ژئوپارک جهانی جزیره قشم٬ بهای بلیط ورودی آن فقط یک هزار تومان است.

ادامه مطلب...

 

جلوه‌های فرهنگ و تمدن کهن در جنوب ایران بر کسی پوشیده نیست٬ فرهنگی که همه شئونش با طبیعت بویژه دریا و آسمان پیوندی ناگسستنی دارد.

شاید اگر تازه‌واردی به جزیره قشم بیاید و بشنود مردم این دیار تقویمی مخصوص به خود دارند شگفت‌زده شود. تقویم صیادی مردم جنوب ایران با توجه به تحولات جوی تنظیم گردیده و ستاره‌شناسی و رصد ستارگان در آن بسیار حائز اهمیت است.

علوم باستانی نزد مردم جنوب ایران از جمله مردمان بومی جزیره قشم نمودی بسیار دارد و برخلاف تلاش مهندسی شده‌ای که سعی در سیاه‌نمایی دارد٬ جنوب ایران دارای تاریخی روشن و پر نور است.

( ذبیح‌الله بهروز ) پژوهشگر فرهنگ و نویسنده معاصر معتقد است؛ مبدأ تقویم باستانی ایران ۱۷۵۲ سال پیش از میلاد مسیح بوده. هرچند بیشترین شهرت ذبیح‌الله بهروز مربوط به تئوری ( توطئه غرب علیه فرهنگ ایران ) است٬ اما تحقیقات او ثابت می‌کند منشأ تقویم رسمی ایران دقت ساحل‌نشینان جنوب در حرکت ثوابت و سیارات در آسمان و سمت و سوی حرکت امواج و جریانات آبی دریای پارس است.

مردم قشم هنوز هم این تقویم را به رسمیت می‌شناسند و در میان همه هجمه‌های مدرنیسم٬ چشم و گوش و دل و هوش به دریا و آسمان و کویر دارند و به میراث گذشتگان خود احترام می‌گذارند.

جشن نوروز صیاد یکی از بارزترین نشانه‌های این احترام به میراث گذشتگان است. میراثی که همواره یادآور پیوند مردم ساحل‌نشین با دریا و آسمان است. مردمی با خلق و خویی به رنگ آسمان و دریا.

در تقویم قشمی تقسیم زمان بر اساس چهار فصل است٬ که دریا نقش مؤثری در تنظیم آن دارد. در این تقویم سه دوره صد روزه و یک دوره ۶۵ روزه وجود دارد.

مبدأ آغاز سال در تقویم قشمی دهم مرداد است. در این تقویم هفته و ماه وجود ندارد و سیستم (ده ‌دهی) رایج است. ده روز اول (دهی)٬ ده روز دوم (بیستی) و...

تقویم صیادی قشم تنظیم شده بر اساس خلق و خوی دریاست. شاید از منظر یک مسافر٬ خلیج فارس پهنه‌ای آرام از آب‌هاست اما از نظر جزیرتی دریای پارس در هر جزر و مد هزاران حرف و نکته دارد.

با طلوع و غروب هر ستاره در آسمان٬ دریای پارس و همه ساکنانش از عمیق‌ترین نقاط در بستر تا ساکنان جزیره هزاران تغییر در رفتارش می‌بینند.

این تغییرات شامل تردد دسته‌های گوناگون ماهی٬ جریان‌های آبی در اعماق٬ جریان‌های باد٬ درجه حرارت آب و هوا٬ میزان شدت تابش خورشید و رشد میکروارگانیزم‌های دریایی که با چشم غیر مسلح دیده نمی‌شوند٬ رنگ و طعم آب است. جزیرتی حتی کوچکترین تغییری در رفتار مردم را در تغیرات دریا جستجو می‌کند چرا که معتقد است خلق و خوی آدم جدای از طبیعت نیست و دریا به عنوان نیرومندترین عنصر طبیعت نقش تعیین کننده‌ای در خلق و خوی کرانه‌نشین‌هایش دارد.

تقویم صیادی جزیره قشم٬ تقویمی است که هرگز کهنه نمی‌شود و سالش شماره ندارد! گویی گذر عمر در نگاه‌شان افتادن برگی از درخت است. در این تقویم اسم هیچ حیوانی روی جلدش خودنمایی نمی‌کند و هر چه هست دریایی است.

تقویم صیادی در هیچ فروشگاهی فروخته نمی‌شود و در هیچ چاپخانه‌ای طبع نمی‌گردد!

اگر کسی سراغی از آن را بخواهد بگیرد بجز در کلام ناخداها و صیادان و زنان و مردان جزیرتی نشانی نمی‌یابد.

به دلیل مکتوب نشدن این تقویم ارائه مستنداتی از آن دشوار است.

تنها اثری که از این تقویم پیدا شده مربوط به وبلاگ مردم مهربان و سختکوش روستای سهیلی است که با کسب اجازه از این عزیزانِ کوشا در حفظ میراث گذشتگان تصویری از تقویم را به مخاطبان هدیه می‌نماییم.

ادامه مطلب...

 

 

کویر سرزمین مردمانی سخت‌کوش است که نگاهشان به آسمان است.

سواحل خلیج فارس سرزمین مردمان سخت‌کوش و همیشه بیداری است که چشم‌شان روشن به دریا است و جزیره قشم بیابانی است محصور در دریا که مردمانش هم کویر نشینند و هم ساحل‌‌نشین.

مردم جزیره قشم هرچند به رسم کویرنشینان٬ خرمی طبیعت را به تار و پود عشق می‌بافند٬ اما با خرمی جنگل هم بیگانه نیستند! در جزیره که کویر و دریا به یکدیگر می‌رسند جایی هست که رنگ طبیعت همیشه سبز است و جزیرتی به آن ( حرا ) می‌گوید. جنگلی دریایی٬ گستره‌ای سبز که در طول سال٬ خرمی را به جزیره و خلیج ‌فارس هدیه می‌کند و پایگاهی است برای پاکیزه نگه داشتن طبیعت٬ پایگاهی که پاسدارانش همیشه بیدارند و حافظ پاکی‌ها...

حرا سالش یک فصل دارد... فصل گرم عاشقی.

مردمان جزیره٬ هنر زندگی در کرانه کویرهای بی‌انتهای جنوب شرق فلات ایران و آب‌های آبی جهان را به خوبی می‌دانند٬ گویی درختان حرا آموزگاران خوبی بوده‌اند و راز خرمی را به این مردمان سخت‌کوش آموخته‌اند. رازهایی که باید اینک نشست و در میان زندگی اهالی دید٬ رازهایی که از زمان‌های دور در پایایی تاریخی جنگل حرا به یادگار مانده‌اند؛ در شبی فرشته‌ای در این جزیره هبوط کرد!... و یا در شبی کشتی حضرت نوح (ع) از این‌جا گذشت!... و یا آن ماهی که ندامت حضرت یونس (ع) را بلعیده بود و زلالیت آن حضرت را در آب‌های این خلیج همیشه سبز رها کرد!... و یا...

در هر نقطه از جزیره که نگاه کنی این پاسداران و آموزگاران را خواهی یافت٬ گاهی به شکل یک جنگل با هزاران دالان و دهلیز و راز٬ و گاهی مانند باغچه‌ای کوچک در پناه یک پرچین از جنس رؤیای سبز کوهی تک افتاده در کویر.

در سواحل کم‌عمق جزیره حرا پایا می‌شود. حرا ریشه در باور خلیج فارس دارد و استوار ایستاده و پاسدار پاکی‌هاست. حرا در هنگام مد بیش از نیمی از پیکره‌اش را به شوری دریا می‌سپارد و در جزر٬ تن به خشکی و شوری کویر.

و سبز می‌ماند و سبزی شاخه‌هایش را به هوری (قایق کوچک چوبی)‌ پیرمردی تقدیم می‌کند که هر روز سبک‌بال و سرخوش میان دهلیزها پرسه می‌زند و روزگار می‌گذراند.

جنگل‌های حرا میزبان مرغان مهاجری است که به دنبال دیدار با معجزات از غرب عالم به شرق عالم و به خلیج فارس می‌آیند و...

آری راز حیات حرا در سخت‌کوشی است و...

 

 

ادامه مطلب...

پنجره ماشین مانند دریچه‌ای به تصورات افسانه‌مانند از شنیده‌هایی بود که تجسم‌شان هم مشکل است و حالا باید آن‌چه را می‌دیدم باور می‌کردم. سعی کردم با دست شیشه را تمیز کنم اما شیشه کاملاً تمیز بود! دقیق شدم. برای دیدنش انگار میلیمتر هم برای خودش مسافت زیادی بود.

در ذهن به دنبال جزئیات روایاتی از انسان‌های مقدس و مقربی می‌گشتم که با مقام الوهیتی خود می‌توانسته‌اند کارهای فوق توان بشری انجام دهند.

با خودم گفتم یعنی ممکن است یکی از آن معجزات این‌جا در جزیره قشم اتفاق بیفتد و من از داخل ماشین شاهدش باشم؟

معجزه‌ یا شاید یک رؤیا و یا حتی شاید خطای دید و... نمی‌توانستم صحنه را درک کنم.

نگاهی به راننده انداختم که بسیار خونسرد و معمولی بود. در ذهن خودم گفتم؛ حتماً من اشتباه می‌کنم و چیزی که می‌بینم یک رؤیاست.

خروج ماشین از جاده اصلی به جاده ماسه‌ای که به دریا وصل می‌شد بیشتر سر درگمم کرد. حالا صحنه به جای پنجره کناری از شیشه جلوی ماشین دیده می‌شد.

حرکت ماشین کُند بود و هیجان من برای رسیدن و دانستن راز آن‌چه که می‌دیدم بسیار.

آرام ‌آرام به ساحل رسیدیم و حقیقت آهسته‌ آهسته واقعی می‌شد.

خورشید٬ از میان آسمان به سمت استراحتگاهش در مغرب جزیره روان بود و آفتاب پررنگ مانع می‌شد تصور کنم خواب می‌بینم. بعد از ظهر قشم و دریای آرام و بی‌موج٬ واقعی‌تر از رؤیا بود.

باز نگاهی به راننده انداختم که هم‌چنان آرام بود. با خودم گفتم یا این‌جا جایگاه معجزه است و چشمان مردمانش به آن عادت کرده‌اند و یا آن‌چه من می‌بینم را او نمی‌بیند.

تصویر دو صخره بزرگ میان دریا و نزدیک ساحل صحنه را محدود می‌کرد٬ مانند آن‌چه در صحنه‌های تئاتر به چشم بیننده آشناست٬ آن هنگامی که می‌خواهد وحی شود و یا معجزه‌ای روی دهد و صحنه نمایش بسته می‌شود و بیننده آن‌چه را که می‌خواهد ببیند را می‌بیند و یا ‌آن‌چه را باید ببیند را می‌بیند.

آن‌چه می‌دیدم هم همان بود٬ نمایشی شگرف و عظیم اما نه در صحنه ساخته شده به دست انسان که در محضر خدا.

ماشین توقف کرد و لحظه‌ای که چند ساعت برایم طول کشید فرا رسید. مردد در نزدیک شدن و کشف واقعیت و یا نشستن و لذت بردن از آن‌چه می‌دیدم.

لبخندی از آن‌چه می‌دیدم بر وجودم نقش بست. این ساحل جایی بود که همه فرضیات درست هستند! خطای دید٬ رؤیا٬ معجزه و... این‌جا دریا امکان تجربه هر فرضیه‌ای را به هر کسی که به دیدنش بیاید را می‌دهد!

پیاده شدم. کفش‌هایم را از پا بیرون آوردم و با زمزمه شعر سهراب سپهری که گفته؛ ( چشم‌ها را باید شست! ) به سمت جزایر ناز رفتم. جایی که عمق آب از قوزک پا بالاتر نمی‌آید و از دور انگار که کسی بر روی آب قدم می‌زند٬ به چشم بیننده می‌نشیند. جایی که حس می‌کنی باید به دنبال رد پای مقربین درگاه خداوند بر بستر دریاها بگردی٬ جایی که باید از صدف‌هایش سراغ مهربانی‌ها را گرفت٬ جایی که نباید از آن عکس گرفت باید شعر خواند که ( چشم‌ها را باید شست٬ جور دیگر باید دید! ) جایی که جزیره‌ها با هم قهر و آشتی می‌کنند٬ جایی رؤیاگونه و بافته شده از افسانه.

جزایر ناز را باید راه رفت٬ به همراه آمدن و رفتن و قهر و آشتی‌شان! جایی که باید روح طبیعت را فهمید٬ جایی که برای هر کس معجزه‌ای دارد٬ جایی که سنگ‌ها هم حس دارند و قهر و آشتی می‌کنند٬ جایی که ماه فاصله می‌اندازد و فاصله‌ها را از بین می‌برد و جایی که جزر و مد معجزه می‌کند...

 

ادامه مطلب...

از گذشته تا امروز، بارها این پرسش مطرح شده است که دو کلمه رئیس‌جمهور و رئیس‌جمهوری به چه معنا هستند؛ چراکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی در بعضی موارد مانند اصول ١١٣ تا ١١٥ از لفظ رئیس‌جمهور استفاده شده و در بعضی دیگر مانند اصل‏ ١١٦، لفظ رئیس‌جمهوری به ‌کار رفته است.
پرسش مشخص این بود که این دو واژه لفظا و در معنی به چه کسی دلالت دارند؟ رئیس‌جمهور یعنی رئیس قاطبه مردم و طبعا سیدالقوم یا رئیس مردم در نظام جمهوری اسلامی، رهبری است. رئیس‌جمهوری نیز یعنی رئیس نظام جمهوری که این واژه نیز دلالت تام به رهبری دارد. پس در واقع در ایران مطابق قانون اساسی، رئیس‌جمهور واقعی مقام رهبری است؛ چراکه هم فرمانده کل قواست، هم رئیس قوه قضائیه را نصب می‌کند، هم حکم رئیس‌جمهور را تنفیذ می‌کند و هم از طریق شورای نگهبان صلاحیت کاندیداهای قوه مقننه را احراز می‌کند. پس چه در لفظ و چه در معنا، رئیس‌جمهور واقعی در کشور ما مقام رهبری است و حذف پست رئیس کابینه که مرسوم شده است و به او رئیس‌جمهور می‌گوییم، نقصی از لحاظ نظام ریاستی بر قانون اساسی وارد نمی‌آورد و آن را تبدیل به نظام پارلمانی نمی‌کند. پروژه بازگرداندن نظام ریاستی به نظام پارلمانی که به‌طورکلی معنای محصلی ندارد، از زمان دولت احمدی‌نژاد مطرح شد؛ چراکه در آن دوره، این شبهه به ‌وجود آمد که شاید در قانون اساسی نقیصه‌ای وجود دارد که بر اساس آن، همواره رؤسای‌جمهور و رهبری تصادم پیدا می‌کنند و به همین دلیل بود که تشخیص دادند برای رفع این تزاحم، لازم است پست ریاست‌جمهوری را حذف و نخست‌وزیری را احیا کنند.
در اینجا باید متذکر شد که رئیس‌ کابینه در ایران، متولی امور معاش مردم بوده و همواره با معضلات جاری دست به گریبان است؛ معضلاتی که به صورت عینی از طریق دستگاه اداری از قعر روستاهای کشور تا بالاترین رده‌ها به او منتقل می‌شود و او ناگزیر از پاسخ‌گویی است؛ اما رهبری بیشتر جنبه معنوی دارد. هرچند که او نیز از طریق شبکه روحانیت و سایر طرق در معرض اخبار قرار می‌گیرد؛ اما چون مسئولیت اجرائی ندارد می‌تواند در نقش ناقد دولت همواره با رئیس‌جمهور، چه در خفا و چه علنی، محاجه  کند که نمونه‌های آن را بسیار دیده و شنیده‌ایم.
من دنبال کشف انگیزه‌ کسانی که طرح حذف رئیس‌جمهور را مطرح کرده‌ و می‌کنند، نیستم. شاید آنها بر این باور بوده‌اند که لیدرشان نمی‌تواند در فرایند انتخابات آزاد رئیس‌جمهور شود؛ بنابراین تصمیم گرفته‌اند از مجلس برای او به ‌عنوان نخست‌وزیر رأی اعتماد بگیرند. البته شاید هم قصد خیر داشته‌ و می‌خواستند مشکل حاکمیت دوگانه را به‌کلی حل کنند و اساسا با پاک‌کردن صورت‌مسئله، کشور را از حالت دوقطبی درآورند؛ اما واقعیت این است که بنیاد این مشکل حل‌ناشدنی است.
با چنین تغییری، مسئولیت‌ها و اختیارات توأمان در یک نفر جمع می‌شود و به‌این‌ترتیب نظام کشور اخلاقی‌تر اداره شده و این به عدالت نزدیک‌تر است؛ چراکه به قول حضرت امیر «حق از همان راهی که می‌رود، از همان راه بازمی‌گردد» و این به آن معناست که حقوق و تکالیف در یک فرد جمع می‌شود. از این گذشته، در چنین مواردی برای پیشگیری از هرگونه شقاق، یک نخست‌وزیری انتخاب می‌کنند که اولا به‌راحتی از مجلس رأی اعتماد بگیرد و ثانیا همه مسئولیت‌ها را‌ بپذیرد. اما اگر بنا باشد یک نظام پارلمانی واقعی تشکیل شود، مشروط بر آن است که احزابی قوی وجود داشته باشند و پارلمانی فارغ از دغدغه‌های شورای نگهبان تشکیل شود و لیدر فراکسیون اکثریت، با اختیار تام تشکیل کابینه دهد و در نهایت رهبری به حُسن انتخاب مجلس صحه گذاشته و آن را امضا کند. این‌گونه هم نظام ریاستی باقی می‌ماند، چون بخشی از امور مانند قوای نظامی و قضائیه در اختیار رهبری است و هم پارلمانی می‌شود، چون قوه مجریه در اختیار پارلمان قرار گرفته و در نهایت نظامی نیمه‌ریاستی-نیمه‌پارلمانی تشکیل می‌شود. ممکن است بگوییم چنین الگویی در دنیا کم‌سابقه است؛ اما برای کشور ما که در حال گذار است، شاید ممکن‌ترین راه موجود باشد.

منبع: سالنامه شرق  -نوروز97

ادامه مطلب...

سال ۱۹۹۲ میلادی در بیانیه پایانی کنفرانس جهانی محیط زیست و توسعه٬ که توسط نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد برگزار گردید٬ ۲۲ مارس برابر با دوم فروردین هر سال رسماً روز جهانی آب نام‌گذاری شد.

آب ۶۸ درصد سطح کره زمین را پوشانده اما فقط ۳ درصد از آب‌های کره زمین قابل شرب هستند.

مناطق کویری و خشک جهان قاعدتاً سهم کمتری از بارش و آب شرب دارند و کشور ایران یکی از مراکز بیابانی و خشک جهان است٬ چنان‌که گرم‌ترین نقطه جهان در کویرهای جنوب شرق کشور ثبت گردیده.

اما مردمان سخت‌کوش و صبور ایران با عشق و علاقه‌ای که به سرزمین ایران دارند به روش‌های گوناگون بر خشکی محیط غلبه کرده‌اند؛ سازه آبی شگفت‌انگیز شوشتر٬ رشته قنات‌های طویل در دل کویرهای مرکزی ایران‌زمین و...

مردم سواحل جنوبی کشور و جزایر در خلیج فارس٬ هرچند که در کنار سفره با سخاوت خلیج فارس نشسته‌اند اما منابع محدود آب شرب این مردمان را به چاره‌جویی و کنکاش و تلاش واداشته.

سراسر سواحل جنوبی و جزایر نشانه‌هایی از عشق و علاقه و هوشمندی مردمان سواحیلی را در خود دارد.

جزیره پهناور قشم از حیث دارا بودن سازه‌های آبی باستانی جایگاه ویژه‌ای در جزایر خلیج فارس دارد؛ سازه‌های آبی چاهکوه٬ چاه‌های تلا٬ کولغان و چندین سد باستانی و استحصال آب شرب از چشمه‌های زیر دریا و برکه‌های (آب انبار) بی شمار و...

تاریخ سه هزار ساله سازه‌های آبی قشم سند هویتی این مردمان است٬ سندی که گویای تلاش و بردباری و مهارت مردم جزیره قشم است.

این تلاش هنوز هم ادامه دارد هرچند سازمان منطقه آزاد قشم تلاش ویژه‌ای در تولید آب و ایجاد شبکه بزرگ آبرسانی دارد اما نگاهی هم به دستاوردهای گذشتگان و میراث فرهنگی جزیره دارد.

با مرور چند خبر مربوط به سال ۱۳۹۶ به نشانه‌هایی از این تلاش توأم با احترام بر می‌خوریم.

سه‌شنبه ۱۳ تیرماه ۱۳۹۶ خبرگزاری ایرنا به نقل از روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان منطقه آزاد قشم خبر نامزد شدن ( طرح احیای سازه‌های تاریخی آب جزیره قشم ) در جایزه توسعه پایدار نهاد فرهنگی سازمان ملل ( یونسکو ) در سال ۲۰۱۷ را منتشر کرد.

و در خبری دیگر در دوم مرداد ۱۳۹۶ خبرگزاری صدا و سیما به نقل از مدیرعامل شرکت آب و برق و تأسیسات منطقه آزاد قشم نوشت: قدمت سه هزار ساله‌ای از دانش بومی مردمان جزیره قشم در جمع‌آوری آب باران و استفاده از آن در کشاورزی٬ دام‌پروری و مصارف خانگی وجود دارد. فرامرز مومنی این سخنان را در ( نخستین رویداد ملی حکمرانی آب ایران ) اظهار نمود.

خبرهای ریز و درشت دیگر هم وجود دارد که همگی گویای تلاش‌های جاری است.

روز جهانی آب در جزیره قشم حال و هوای کار و تلاش و احترام به میراث گذشتگان دارد٬ اتفاقی که شایسته تقدیر و تشکر است.

 

ادامه مطلب...

همه بانوانی که به قشم سفر کرده‌اند بدون تردید اگر ( نقش حنا ) را تجربه نکرده باشند وسوسه ترسیمش روی دست یا پای خود را داشته‌اند.

( حنا ) در فرهنگ بومی قشم جایگاه ویژه‌ای دارد و در جشن‌ها و مراسم آیینی و بسیاری از شئون زندگی مردم جزیره‌نشین نقش دارد. حنا از دیرباز یکی از شاخص‌های فرهنگ بومی این منطقه به شمار می‌رفته و در حال حاضر نیز کار با حنا برای بسیاری از بانوان هرمزگانی یک هنر محسوب می‌گردد.

در فرهنگ ایرانیان و فرهنگ‌هایی که ریشه در تاریخ کهن دارند نیز حنا حضوری پررنگ دارد. از هر ایرانی که سؤال شود حنا را به خوبی می‌شناسد٬ البته تا همین چند سال پیش٬ حنا با اسم یزد پیوند دیرینه‌ای داشت٬ چنان‌که هنوز هم گذر ( مازاری‌ها ) در یزد بوی حنا می‌دهد و صدای چرخ ( مازاری ) به گوش می‌رسد.

عمده رویشگاه درختچه حنا در استان‌های سیستان و بلوچستان٬ کرمان٬ هرمزگان و خوزستان است و چرخ صنعت استحصال حنا یعنی همان پودر سبزرنگ جادویی در یزد می‌چرخد و نام مازاری به آن داده‌اند. ( ماز ) به معنای ( چرخ ‌نورد ) است و مازاری نام کلی حرفه تولید حنا است.

می‌توان از زبان ناخداهای سال‌خورده جزیرتی که تا سال‌های نه چندان دور در پهنه آبی خلیج فارس دریانوردی می‌کرده‌اند شنید که حنا یکی از اقلام عمده صادراتی ایران به حاشیه جنوبی خلیج فارس و شمال آفریقا بوده٬ سال‌هایی که هنوز اژدهای سرخ چین بیدار نشده بود.

در حال حاضر مصرف حنا کاهش نیافته و هم‌چنان بازار خوبی دارد اما محصولات متنوع چینی و هندی مجالی به محصول با کیفیت و سنتی ایران نمی‌دهند و حنای ایرانی دیگر مثل قبل رنگی ندارد.

( میکا والتاری ) در رمان تاریخی ( سینوهه پزشک مخصوص فرعون ) در چندین جا به حنا اشاره می‌کند که ظاهراً در ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح٬ حنا برای مصریان بیشتر جنبه آرایشی داشته.

این گیاه خوش‌رنگ در ادبیات ایران نیز برای خود حضور کم و بیش پررنگی دست و پا کرده!

 

صائب تبریزی در مطلع غزلی می‌نویسد؛

مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد                  چه غم دارد ز خار٬ آن کس که آتش زیر پا دارد؟

 

و بیدل دهلوی نیز در مطلعی از غزلیات خود در وصف نگاره‌های حنا می‌نویسد؛

رگ گل آستین شوخی کمین صید ما دارد                     که زیر سنگ دست از سایه برگ حنا دارد!

 

رنگ٬ دستمایه اصلی هنرمندان و ادب‌پروران در استفاده از حنا در آثار خویش است. تولید رنگ پس از مخلوط شدن با آب مهم‌ترین خصیصه حنا است. هرچند انواع حنا وجود دارد و هر کدام از آن‌ها نیز دارای رنگ خاص هستند٬ اما غالباً رنگ حنایی را همه می‌شناسیم.

زنان جزیرتی حنای ایرانی را خیلی خوب می‌شناسند و به سادگی به نوع آن که مربوط به چه منطقه‌ای است و یا محصول چه فصلی از سال است پی می‌برند. مانند برگ سبز چای که در سال چند نوبت چیده می‌شوند و هر کدام رنگ و بوی مخصوص خود را دارند٬ حنا نیز در سه نوبت تیرماه٬ شهریورماه و دی‌ماه برداشت می‌شود که باز هم مانند چای هر کدام دارای رنگ و ویژگی‌های خاصی هستند و تشخیصش فقط در توان افراد حاذق است.

در کل حنا نزد زنان جزیرتی سه کاربرد ویژه دارد؛ پزشکی٬ آرایشی٬ آیینی.

به شکل بسیار ظریفی رد پای علوم باستانی در جزیره قشم وجود دارد و حنا نیز از این قاعده مستثنا نیست. خواص درمانی حنا بیشتر همانی است که از طب قدمایی بجا مانده و به شکل کامل و مستندش نزد زنان جزیرتی موجود است.

اما کاربرد آیینی حنا نزد زنان جزیرتی بسیار پررنگ‌تر از خواص طبی آن است. در مراسم عروسی٬ جزیرتی‌ها آیین حنابندان را در ۲ شب و با عناوین ( حنیر دزی ) و ( حنیر راستی « به معنای شروع جشن عروسی و پذیرایی عمومی از میهمانان است » و حنیر عوضا « به معنای عوض کردن حنای مخصوص عروسی میان خانواده عروس و داماد است و نشانه پیوند مبارک دو خانواده » ) برگزار می‌کنند که دارای آداب و رسوم مفصلی است.

زنان معتقد و پایبند به مبانی دین مبین اسلام آیین حنابندان و سایر مراسم جشن عروسی را با شعائر اسلام پیوند داده‌اند و این مراسم در جزیره همراه با مدح‌خوانی پیامبر مکرم اسلام (ص) و حضرت فاطمه زهرا (س) و سایر اولیای دین همراه است. در جزیره قشم اعیاد اسلامی جایگاه بسیار ویژه‌ای در تقویم دارند که هر کدام از آ‌ن‌ها نیز با نقش و رنگ حنا٬ جان می‌گیرند و در زندگی جاری و ساری می‌شوند.

گفتنی‌ها راجع به حنا و حنیر! در جزیره بسیار است و همه گفتنی‌ها در این مختصر نمی‌گنجد. اما اگر بخواهیم حق مطلب در این نوشتار ادا گردد باید نگاره‌های حنا در جزیره را به گل‌بافته‌های قالی‌های ایرانی تشبیه کنیم و همان‌گونه که نگاره‌های قالی از رنگ و تار و پود جان می‌گیرند٬ نقش حنای جزیره نیز تارش را از دیبای فکرت زنان دارد و پودش را از هنر دستانشان و رنگش را از طبیعت پر از رنگ جنوب.

متأسفانه در سال‌های اخیر انواع و اقسام محصولات و حتی شابلون‌هایی با طرح‌های آماده به بازار آمده که عمدتاً مصنوعاتی از کشورهای چین و هند هستند که بعضاً از سوی افراد ناآگاه نیز مورد استقبال قرار می‌گیرند. اما اگر خواهان اصالت زیبایی هستیم باید دست‌ها را به هنر دستان زنان قشمی بسپاریم و نسیم دریا و حریر امواج و طلای مذاب کویر و لطافت حضور و... را تجربه کنیم؛ تجربه‌ای به گرانبهایی گل‌بافته‌های ایرانی.

و هرچند که این طرح‌ها چند روزی بیشتر ماندگاری ندارند اما عطرشان تا همه عمر در مشام مسافران به قشم ماندگار خواهد بود.

پیشخوان

آخرین اخبار