خونه ای کاهگلی توی یک کوچه بن بست قدیمی تمام دنیای ما بود. عاشق این بودیم که کف حیاط و دیوارهایش را با آفتابه آب بپاشیم تا بوی کاه گل تمام فضا را پر کند و بعد نفس های عمیق بکشیم تا بوی کاه گل را به اعماق جان مان بفرستیم و لذت ببریم.
خانه پر بود از بوها و صداهایی که پر از زندگی بود.
بوی علف های تازه توی دالان. صدای گاوهای داخل طویله. بوی گل های باغچه. بوی شیر تازه که روی اجاق گاز قل قل می کرد و بوی گردوهای پوست سبز کنار حیاط و صدای خنده ها و بازی های ما بچه ها. انگار خونه مادربزرگ آهنربایی بود که همه ما رو گرد هم جمع می کرد. تا صدای دعای قبل از اذان از بلندگوهای امامزاده به گوش می رسید مادربزرگ چادر گل گلی اش را دور سرش می بست و با سطل قرمزش به سراغ گاوها می رفت تا شیرشان را بدوشد. سفره های ما پر بود از ماست و سر شیر و ... که مادربزرگ با مهارت تمام درست کرده بود.
روزها از پی هم می آمدند و می رفتند و گردش روزگار هر بار چیزی را از گردونه خاطراتمان بیرون می کرد. گاوها فروش رفتند و علف های توی دالان هم به دنبالش جمع شدند.
دیگر شیری روی اجاق گاز قل قل نمی کرد واز سطل های ماست توی آشپزخانه خبری نبود.
خانه کاه گلی روز به روز فرسوده تر می شد و ما روز به روز بزرگ تر و پر مشغله تر.
و دیگر حیاط پر گل و حوض از صدای بازی ها و شادی های ما کر نمی شد. اما در این بین این پدر بزرگ و مادربزرگ بودند که روز به روز پیرتر و کم توان تر می شدند.
آخرین باری که دیدمشان پدربزرگ ساکت و آرام روی تختش خوابیده بود و مادربزرگ سوپش را می خورد. چقدرغم انگیز بود. ماه محرم بود و مداح امام حسین دیگر صدایی برای نوحه سرایی نداشت و مادربزرگ در هزار توی آلزایمر ما را از یاد برده بود. ولی لبخند همیشگی اش چهره پیر و چروک شده اش را معصوم تر کرده بود.
مادربزرگ عزیز که همیشه یار و غمخوار پدربزرگ بود و مثل پروانه گرد شمع وجود پدربزرگ می چرخید دراوایل پاییز همراه با برگ های خزان زده زندگی زمینی اش را بدرود گفت و به سوی ابدیت پر کشید.
و خاطرات و عکس های زیبایش را برای ما به یادگار گذاشت.
مادربزرگ ها می روند ولی همیشه رد پاهای شان در زندگی های مان و یاد های شان در قلب های ماست. روزی ما خود نیز پدربزرگ و مادربزرگ می شویم و گردانه زمان جوانی و طراوت مان را به یغما می برد، اما ای کاش ما هم بتوانیم خاطره ای شیرین در ذهن نسل های مان به جا بگذاریم....
هاجر مظاهری
در کتاب آسمانی قرآن کریم از تفاوت انسان ها در رنگ پوست، نژاد، قومیت، زبان و نظایر اینها سخن گفته شده وعلت آن شناخته شدن انسان ها از یکدیگر عنوان شده است. دراین کتاب از قول ذات اقدس تعالی آمده که «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!».( آیه ۱۳ سوره الحجرات)
اما چه شد که با رشد عقل انسان ها و به تبع آن پیدایش علم و دانش، انسان ها به همان میزان که در شکل و ظاهراز یکدیگر فاصله گرفتند درنحوه زندگی و برخورداری آنها از مواهب دنیا نیز شکاف ایجاد شد و هرچه دنیا پیشرفت کرد این شکاف عمیق و عمیق تر شد!
این شکاف بین انسان ها با گذشت زمان و با تشکیل طبقات انسانی به شکاف طبقاتی تغییر شکل یافت و انسان ها براساس منافع مشترک در طبقات مختلف جایگزین شدند و از این به بعد تفاوت انسان ها نه درافراد بلکه در طبقات خودش را نشان داد.
جامعه شناسان برای توصیف وضعیت افراد هر جامعه انسان ها را به طورکلی در سه طبقه اجتماعی ممتاز، متوسط و پایین طبقه بندی می کنند و در اکثریت قریب به اتفاق جوامع امروز دنیا، این تقسیم بندی طبقاتی وجود دارد و فقط ممکن است درصد جمعیت هریک از این طبقات متفاوت باشد.
وجه مشترک این طبقات درهمه جوامع این است که درصد جمعیت در طبقه پایین که از آن به عنوان طبقه کارگر هم نام برده می شود بسیار بالا و بیشتر از مجموع جمعیت دو طبقه ممتاز و متوسط هم است و متاسفانه دنیا دراین معادله همچنان با افزایش جمعیت طبقه پایین روبروست.
در طبقهٔ ممتاز کهٔ بخشِ کوچکی از جمعیت هر جامعه را تشکیل میدهد(حدودِ ۱۰ درصد) اشرافِ زمیندار و کسانی است که از راه مالکیت بر زمین، تجارت، مستغلات و امثالِ آن ثروتمند می شوند و مستخدمانِ عالی رتبهٔ دولت نیز در این طبقه قرار می گیرند.
درطبقهٔ متوسط (میانی) نیز متخصصین و کارمندان از جمله معلمان، پزشکان، استادانِ دانشگاه، مدیرانِ کارخانهها، کارکنانِ دفتری، مستخدمانِ دولت و غیره حدود 40 درصد از جمعیت هر جامعه ای را شامل می شود که از 10 درصد طبقه ممتاز ثروت کمتری داشته و از 50 درصد طبقه فقیر جامعه، ثروت بیشتری در اختیار دارند.
درطبقهٔ پایین (کارگر) هم کارکنانِ خدمات و کارگرانِ یدی مثلاً پیشخدمت، آشپز، مکانیکِ اتوموبیل، بنا، رفتگر، کارگرانِ کارخانهها و غیره قرار می گیرند که حدود 50درصد جمعیت هر جامعه را تشکیل میدهند.
روابط این طبقات با یکدیگر درهمیشه تاریخ محل نزاع بوده و گرچه افرادی از هر طبقه ممکن است به دلایل مختلف تغییر طبقه بدهند ومثلا فردی از میان طبقه پایین خود را به طبقه متوسط و حتی طبقه ممتازبرساند و یا برعکس افرادی از طبقات متوسط و ممتاز به طبقه پایین سقوط کنند، ولی آنچه که در این تغییر طبقات و ارتباط بین آنها مورد غفلت قرار می گیرد دستگیری از یکدیگر و توجه به نیازهای افراد هرطبقه از سوی افراد طبقات دیگر است.
به عنوان مثال افراد طبقات ممتاز که دراکثر جوامع جایگاه شان مرهون زحمات و تلاش های افراد طبقه پایین و طبقه متوسط است درحالی که امکانات و قابلیت حمایت از افراد این دو طبقه را دارا هستند کمتر به این اقدام مبادرت می کنند و ترجیح می دهند بر میزان ثروت شان بیافزایند تا اینکه دست مستمندان و افراد فرودست را در این دو طبقه بگیرند.
گرچه دین مبین اسلام و سیستم های حکومتی در دنیا برای جلوگیری از عمیق تر شدن شکاف طبقاتی و خفظ توازن بین طبقات راهها و مکانیزم هایی از جمله پرداخت خمس و زکات و اخذ مالیات از ثروت و درآمدهای افراد طبقه ممتازو حقوق بگیران طبقه متوسط درنظر گرفته اند ولی این راهها نتوانسته است مانع گسترش فقر در طبقه پایین جوامع شود و به همین دلیل این فاصله و شکاف طبقاتی بسان غده ای چرکین چهره انسانیت و مدنیت را در دنیا زشت و مخدوش کرده است.
برای اینکه به عمق این درد بی درمان(البته فعلا) یعنی فقر در جوامع انسانی پی ببریم کافیست به آمارهای رسمی سازمان ملل در خصوص تعداد افرادی که در دنیا از شدت فقر می میرند توجه کنیم و به یاد بیاوریم که اگر روزی یک نفر در طبقه ممتاز از درد پرخوری و چاقی می میرد در مقابل، هزاران نفردر طبقه پایین روزانه بخاطر نداری و گرسنگی می میرند و این نابرابری و تبعیض همچنان بر جامعه بشری سایه انداخته است.
به مصداق ضرب المثل مشهور« سواره از پیاده خبر ندارد؛ سیر از گرسنه » سایه این نابرابری هم فقط بر دوش افراد تهیدست و گرسنه سنگینی می کند و اکثریت افراد متمکن و شکم سیر در زیر این سایه به عیش ونوش مشغولند.
برای حل این معضل نابرابری چکار باید کرد؟ راقم این سطور معتقد است که برای حل این معضل به جای طرح ها و برنامه های موقت، موردی و زودبازده از قبیل کمک های ناچیز نقدی و توزیع یارانه به افراد ضعیف جامعه، دولت ها باید در پی ایجاد شغل پایدار برای این افراد از طریق شکوفا ساختن اقتصاد باشند. بدیهی است اقتصاد هر جامعه زمانی شکوفا خواهد شد که قانون، شفافیت و عدالت حرف اول را در مدیریت آن جامعه بزند.
همانطور که آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب فرمودند «علاج فقر به شکل اصولی در هر جامعه ای از راه استقرار عدالت اجتماعی و نظام عادلانه در محیط جامعه است... این یک وظیفه دولتی و حکومتی است؛ اما مردم هم به نوبۀ خود وظیفه سنگینی بر دوش دارند. اجرای برنامههای اجتماعی فقط در بلند مدّت و میان مدّت و به تدریج امکانپذیر است؛ اما نمیشود منتظر ماند تا برنامههای اجتماعی به ثمر برسد و شاهد محرومیت محرومان و فقر گرسنگان در جامعه بود. این وظیفه خودِ مردم و همه کسانی است که می توانند در این راه تلاش کنند.» (بیانات معظم له در خطبههای نماز عید فطر 15/09/81)
حاجی گلدی کر
زنان هنگام بارداری از نظر خونریزی لثه و بیماری لثه بیشتر در معرض خطر هستند.همچنین عادات غذایی شما هم ممکن است تغییر کند و باعث تغییراتی در بهداشت دهان شما گردد. معمولا بهتر است برای مراجعات لازم طی سه ماهه دوم بارداری خود برنامه ریزی کنید. حالت تهوع صبح معمولا در سه ماهه اول رخ می دهد و در سه ماهه آخر ممکن است نشستن در یک محل برای مدت طولانی برایتان خیلی راحت نباشد.
در صورتی که در طول دوران بارداری با وضعیت «اضطراری» مانند درد بدون دلیل یا ورم صورت مواجه شدید فورا باید با دندان پزشک خود تماس بگیرید. همیشه بیاد داشته باشید که قبل از مصرف هر گونه دارو، دندانپزشک خود را در جریان بارداری خود قرار دهید.
تحقیقات نشان داده است زنان مبتلا به بیماری لثه ممکن است با مشکلاتی در هنگام بارداری مواجه شوند و امکان دارد زودتر فارغ شوند و وزن نوزادان آنان در بدو تولد کمتر بوده و با خطر نارس بدنیا آمدن نوزاد مواجه می باشند.
دلایل متعددی برای لزوم مراقبت از دندان ها در طول دوران بارداری وجود دارد.خوب است بدانید که رشد دندان در جنین از پنج یا شش هفتگی اغلب قبل از اینکه بارداری تایید شده باشد، در رحم مادر شروع می شود.
بافتی که در دهان شما وجود دارد هنگام باردار شدن بسیار حساس می شود. دراین زمان بیشتر به دندان پزشک خود مراجعه کنید تا روش تمیز کردن و رعایت بهداشت دندان در منزل را به شما آموزش دهد.
دکتر سحر طهرانی
جراح - دندانپزشک
سیگار عامل اصلی سرطان دهان است که اغلب مردم از آن بی اطلاعند و در سال هزاران نفر به این علت می میرند. تقریبا 30000 مورد جدید ازسرطان دهان در هرسال گزارش شده است. سرطان دهان٬ لب ها ،زبان، غدد بزاقی و کف دهان را نیزشامل می شود که بیشتراز ۹۰ % سرطان درمردها و ۶۰ % سرطان در زنان دیده شده است.
زردی دندان های افراد سیگاری به علت نیکوتین موجود در آن است. در کوتاه مدت دندان ها رنگ گرفته می شوند و به رنگ قهوه ای در می آیند .سیگاری ها استعداد بیشتری برای تشکیل پلاک باکتریایی اطراف دندانهای شان دارند که به علت کمبود انتقال اکسیژن در عروق خونی در افراد سیگاری روند ترمیم بافتی لثه نیز دچار مشکل می شود.
سیگاری ها به علت بیشتر در معرض بیماری بودن باید هر 6 ماه یکبار به دندانپزشک مراجعه کنند تا دندانپزشک علاوه بر دندان ها، ٬ لثه٬، سلامت بافت های مخاطی، لب ها، گونه ها و زبان را نیز چک کند.
بسیاری از سیگاری ها نسبت به بی حسی موضعی مقاوم هستند و با وجود تزریق ماده بی حسی دندانپزشکی، همچنان درد را حس می کنند. استفاده از خوش بو کننده ها برای از بین بردن بوی بد دهان و خمیردندان های خاص که رنگ دندان ها را می گیرد ٬تنها کاربرد موقتی داشته و باعث از بین رفتن عامل بیماری نمی شود.
دکتر سحر طهرانی
جراح - دندانپزشک
دکتر سحر طهرانی
جراح- دندانپزشک
در آشپزخانه فردی موشی بود. این موش همیشه با ترس در رفت و آمد بود؛ اما یک روز این موش جسور شد و کارش به جایی رسید که دیگر از چیزی نمیترسید و صاحبخانه را آدم حساب نمی کرد. راحت در رفت و آمد بود و به غذاهای صاحبخانه راحت دستبرد می زد.
صاحبخانه پیش حکیمی رفت و دلیل جسارت موش را پرسید. حکیم گفت سوراخش را بررسی کنید احتمالا به گنجی دست یافته و پشتش به جایی گرم است. سوراخش را کندند و یک سکه طلا پیدا کردند و متوجه شدند که موش به اعتبار همان سکه جسور شده است. حکیم خواست که آن سکه را از او بگیرند. حرکت اخیر امیر مقصودلو معروف به تتلو من را یاد این داستان کلیله و دمنه میاندازد.
آخرین پستهای اینستاگرامی امیر مقصودلو معروف به تتلو که باعث شد اینستاگرامش بسته شود، دعوت او از دختران پانزده تا بیست سال ساکن استانبول برای تشکیل حرمسرایش بود. شاید در هیچ کجای دنیا هیچ سلبریتیای جرات گفتن چنین حرفی را نداشته باشد. اصولا مسائل اخلاقی و مخصوصاً جنسی جزو خطوط قرمزی است که سلبریتیها سعی میکنند اینقدر مواظب باشند که یک وقت چیزی در این رابطه از دهانشان در نرود و یا خطایی از آنها در جامعه منتشر نشود که یک وقت باعث رسوایی و آبرو ریزی نشود.
به عنوان نمونه بازیگر اصلی یکی از این سریالهای ترکی به اسم یاساک الما پارسال از جانب دختری که به او لباس سر صحنه را میپوشاند شکایت شد تنها به این دلیل که موقع پرو لباس توسط دختر او طوری با دختر صمیمی حرف زده بود که از حالت حرف زدن و چهرهاش افاده جنسی شده بود. همین مساله به قدری در مدیا سروصدا کرد که آبرویی برای این بازیگر اصلی نماند و بسیاری از بازیگران مطرح و حتی همکارانش که با او در آن سریال همبازی بودند واکنش نشان دادند، در همان دوره خیلیها بطور مقطعی همکاری شان را تا روشن شدن موضوع با او متوقف کردند. جامعه هنری بر علیهاش موضع گرفت، شاید به این دلیل که خندهای کرده بود که از آن برداشت جنسی میشد.
این روزها مسائل جنسی و با بسیط تر شدن معنی تجاوز جنسی این مسائل جزو مسائل باریکتر از مو است. اینها چیزهایی نیست که آدم بخواهد جار بزند و اگر هم چنین چیزی رخ دهد در خفا و با ترس همراه خواهد بود. ترس از اینکه مبادا بیآبرو و رسوا شوم. حالا یک سلبریتی به اسم تتلو توی روز روشن در بین آن همه فالورش فریاد میزند که آهای یکی به نیازهای من توجه کند. من حرمسرا میخواهم و تازه حرمسرای من دخترانش باید بین پانزده تا بیست سال ساکن استانبول یا ترکیه باشند.
من سوالم این است چه چیز باعث میشود که این آدم چنین وقیحانه دست به نشر چنین مطلبی ولو در حد شوخی که البته این شوخی نبود، بزند؟ او جسارتش را از کجا میآورد؟
بله تتلو جسارتش را از همان فالورها و طرفدارانش میآورد. در واقع طرفداران او برایش در حکم همان سکه طلا و درواقع گنج هستند. حالا سوای اینکه دختران بین 15-18 سال کودک به حساب میآید و در صورت عملی شدن چنین چیزی رسما جرم تجاوز به کودک را مرتکب میشود، خود همین جار زدن به تشکیل حرمسرا عدول از هنجارهای اخلاقی جامعه است.
در صحبت با طرفداران تتلو بسیاری از آنها به صورت زنجیره وار به این اعتقاد دارند که چون در جامعه ما همه زیر زیرکی هر غلطی دلشان میخواهد میکنند او رو بازی میکند و هیچ خودش را سانسور نمیکند.
حال سوال اینجاست؛ آیا زیر زیرکی خلاف کردن عدهای دلیلی برای جار زدن درخواستهای جنسی نامشروع تو میتواند باشد. زیرپا گذاشتن اخلاق ذاتا بد است اما بدتر از آن بیاخلاقی را جار زدن و بالیدن به آن است.
وقتی که با اعتراض عدهای از فعالان مدنی صفحه اینستاگرام تتلو بسته شد باز این هوادارانش بودند که به دفاع از او برخاسته و فعالان را به باد تهدید و فحش گرفتند. حال سوال اینجاست که چطور میشود که این هواداران که غالبا هم در سنین بین پانزده تا بیست هستند چنین از این عمل غیراخلاقی دفاع میکنند؟ اینجا مشکل ما یک تتلو نیست بلکه مشکل ما انبوهی از نوجوانانی است که سینه چاک عاشق این موجود هستند. چرا که او خودش است و دیگران فیلم بازی میکنند. حال ما با این سوال مواجه میشویم که فرزندان ما چطور به اینجا رسیدند؟ چرا اینطور شدند؟ این سوالی است که باید ما را بترساند. بچههای ما در فضای پر از سانسور جامعه به کدام ریسمان دارند چنگ میزنند؟
ما بهعنوان خانواده این بچهها از خودمان باید بپرسیم بچههایمان را چطور تربیت کردیم که دارند گلهای از یک بیاخلاقی محض دفاع میکنند.
ما باید بیشتر از اینکه از این حرکت تتلو بترسیم از نوجوانانمان که آرمانشان چنین فردی است بترسیم. درحالیکه جامعه ما پر از مصداقهای آدمهای بیپروا و آگاه و دانا است نوجوانان ما مصداق بیپروایی و جسارت را در امیر مقصودلو دیدهاند. همان موشی که با یافتن سکهاش فکر کرده سلطان شده است و دلش حرمسرا هم میخواهد!
صدیقه (آیلا) جاذبی
روزنامهنگار- استانبول
در آغاز شیوع ویروس کرونا، دندانپزشکی نیز همانند خیلی از مشاغل دیگر در رده مشاغل پر خطر قرار گرفت . دندانپزشکان در این دوره مکلف شدند فقط بیماران اورژانسی یعنی بیماران دارای درد و تورم یا مشکلات خاص را ویزیت کنند و از انجام کارهای زیبایی و روکش و دست دندان منع شدند و ادامه درمان بسیاری از بیماران در این دوره نیمه کاره ماند. در بعضی شهرها هنوز مطب های دندانپزشکی اجازه فعالیت ندارند .
پس اگر در این دوران با دندان درد مواجه شدیم چه کنیم ؟
شما می توانید با تلفن همراه دندانپزشک خود یا منشی او تماس بگیرید. اگر درشهر محل زندگی شما اجازه انجام کار اورژانسی به دندانپزشک داده شده باشد٬ پس می توانید برای مراجعه به مطب او اقدام کنید تا تنها به صورت موقت درد شما را تسکین دهد . اگر چنین اجازه ای نداشت باید بدانید در هر استان چند مرکز از طرف شبکه بهداشت مرکز استان به عنوان مراکز انجام خدمات دندانپزشکی معرفی شده اند که با تماس با دندانپزشک خود یا تماس با قسمت بهداشت دهان و دندان شبکه بهداشت محل سکونت خود می توانید به آن مراکز مراجعه کنید .
دکتر سحر طهرانی
جراح – دندانپزشک
درباره معایب و حتی مزایای کرونا بسیار نوشته شد. در رابطه با مزایای کرونا یکی از اتفاقات خوبی که بعضی از کشورها شاهدش بودند همبستگی و کمک به همدیگر بود. با بروز این اتفاق افراد و ارگانها منتظر دولت نشده و خود آستینها را بالا زده و زندگی را برای جامعه آسانتر کردند. مثل تمام موارد اینچنینی در راس کسانی که با استفاده از شهرتشان اقدام به جمع آوری کمک با ایجاد یک همدلی همگانی کردند، سلبریتیها قرار دارند. سازمانهای خیریه، انجمنهای مردم نهاد وارگانهایی مثل اینها نیز خیلی زود خود را در کانون کمک به مردم دیدند.
اما در ایران با اینکه کشوری با بستر فرهنگی قوی است و هر چند سلبریتیهای ما هم از همان روزهای ابتدایی شیوع کرونا در اطلاع رسانی و آگاهیبخشی کوتاهی نکرده و دست به کار شدند، اما شاهد یک کار گروهی خیرخواهانه منسجم و بزرگ نبودیم. هرچند منکر کمکهایی که مردم خودشان خودجوش و شخصی و گاه در قالب یک گروه کوچک به افراد نیازمند کردند نیستم، چراکه عدهای در خانهشان ماسک دوختند و توزیع کردند، عدهای در حد توان بستههای مواد غذایی، عدهای مواد ضد عفونی توزیع کردند اما به ندرت شاهد یک کار ارگانیزه شده قوی بودیم.
بگذارید وضعیت را نه با اقدامات انجام شده در کشورهای جهان اول که از طریق مدیا در جریان بودیم، بلکه با کشور ترکیه که خود در آنجا زندگی میکنم مقایسه کنم. در کشور ترکیه سوای اینکه شهرداریها به افراد مسن و نیازمند غذا و نان هر روزهشان را تدارک میبینند یکسری ارگانها و سازمانهای مردمی هم خودشان به صورت گسترده اقدام به توزیع کمکهایی از قبیل کارت خرید مواد غذایی و بستههای غذا و غیره میکنند.
در بیشتر موارد نیازمند لازم نیست اعلام کند من نیازمندم، بلکه این سازمانها که در بیشتر محلهها هم وجود دارند به راحتی میتوانند نیازمند را شناسایی کنند. در ترکیه درهر کلاسی یک مادرکلاس هست. این مادرکلاس با تمام اولیا ارتباط خوبی دارد و تقریبا از وضعیت بیشتر آنها هم آگاه است. چون مادرکلاس با رای اولیا انتخاب میشود هوای مادرها را دارد و از حال و احوالشان مطلع است. از آنطرف همین مادرکلاس وصل است به انجمن اولیا و مربیان مدرسه که یک اتاق و دفتر و دستک در داخل خود مدرسه دارد و نقش کلیدی در تامین مخارج مدرسه ایفا میکند. به خاطر همین ارج و قربی دارند.
حالا همین انجمن اولیا خودش وصل میشود به ارگانهای خیریه، شوراهای شهر، شهرداری و غیره. همینها در رابطه با دانشآموزان و خانوادههایشان اطلاعات کافی دارند، از آنطرف همینها به دلیل اینکه بخش قابل توجهی از مصارف مدرسه را تامین میکنند با مردم محله هم ارتباطی نزدیک دارند و از وضعیت مردم مطلع هستند. چون باید بدانند برای تامین مخارج مدرسه از چه کسی در محله کمک بگیرند. کما اینکه در هر خانوادهای یک دانشآموز هست. حالا همینها در موراد اینچنینی مثل یک زنجیره در خدمت هم هستند و سعی میکنند نیازمند واقعی را شناخته و به او توصیه کمک بکنند.
این انجمنهای مردمی با وصل شدن به مراکز قدرت و دولت و مهم تر از همه به افراد ثروتمند میتوانند دست نیازمندان را بگیرند. در واقع اینها واسطههایی بینیاز و امین هستند که از دستی میگیرند و به دستی دیگر میدهند. حتی در این رابطه تنها به انسانها اکتفا نکرده و حیوانات را هم بینصیب نگذاشتهاند.
همسایه طبقه بالای من از روزی که کرونا شروع شد کارش شده این ور و آن ور برای حیوانات غذا گذاشتن. آنروز چند بسته بزرگ غذای حیوان برایش آوردند. گفت اینها را یکی از این انجمنهای حمایت از حیوانات خیابانی آورده تا توزیع کنیم. ببینید هرکس بخشی از کار را میگیرد. یکی هم باید به حیوانات برسد و در ترکیه ما شاهد این رسیدگی منسجم به حیوانات هم هستیم.
در ایران اما جای خالی این دستهای امین حس میشود. ما انجمنهای خیریه زیادی داریم که صادقانه کار میکنند. اما چیزی در محلههایمان کم است. همین انجمنهای مردمی محلهای. شهرداریهای ما ذاتا هیچ کمکی در رابطه با معاش مردم نمیکنند. چراکه شهرداریها انتصابی است و مردم آنها را مستقیم انتخاب نمیکنند. برایشان چندان فرقی نمیکند که دل مردم را به دست بیاورند یا نه. اینجا به دلیل ماهیت انتخاباتی شهرداریها مرتب بین مردم ظاهر شده و کمکهای قابل توجهی میکنند. چون اعتبار شهرداریها اعتبار یک حزب است.
ما در ایران افراد بسیاری را دیدیم که کارگر روزمزد بودند و با از دست دادن کارشان در نانشان ماندند اما غیر از کمکهای فامیلی هیچ کمکی از جایی دریافت نکردند.
دولت ها نه در بحران نه غیر بحران کار خاصی برای ما نمیکنند. ما باید به فکر این دستهای امین باشیم. دستهایی که هرطور شده از بالادستی بگیرند و به پایین دستی به صورت ارگانیزه بدهند نه با طلب و اصرار و درخواست و تحقیر. طوری باشد که هم دستی که میدهد خیالش راحت باشد و هم دستی که میگیرد مستحق باشد و مهم تر از همه تحقیر نشود.
اما کوتاهی سلبریتیهای ما نیز در راستای ایجاد همدلی برای به وجود آمدن چنین کمکهای ارگانیزه شده، مشهود است. لازم نیست سلبریتی خودش دست در جیب کند. از اعتبارش خرج کند که خرج از اعتبارش برای جذب کمک به نيازمندان ممکن است وقت او را بگیرد اما باز برای او اعتبار خواهد آورد. کمی تکانی به خودشان بدهند خواهند دید چهها میشود.
ما منتظریم دولت کاری بکند. دولت ما را سردرگم می کند. پس چارهای غیر از تکیه بر شانههای مردمی خود نداریم. قبول کنیم ما دچار یک یاس هستیم. بیایید از این یاس خودمان را نجات دهیم. کمی برخیزیم. کمی منسجمتر، کمی پلکانیتر و کمی با اعتمادتر به فکر کمک به خودمان باشیم.
متاسفانه نقش اولیای ما در مدارس نیز در حد مچگیری از معلم و ناظم و غیره و یا در حد پرسیدن نمره و وضعیت دانشآموز پایین آمده و هیچ جایگاه تعریف شدهای در داخل مدرسه ندارند. اولیای مدرسه به جایی وصل نیستند.
منبع: همزیستی شماره 677 تاریخ6 اردیبهشت 99
همزیستی نیوز - «شاید اگر زنان پرستاران زمین میشدند، اکنون دنیا جای بهتری برای زندگی بود.»
به گزارش ایسنا، در یادداشتی در روزنامه اطلاعات به قلم علیرضا خانی آمده است: «بر بالای تپهای در شهر وینسبرگ آلمان، قلعهای قدیمی وجود دارد که مشرف به شهر است. اهالی شهر، افسانهای زیبا درباره این شهر دارند که به آنها غرور و افتخار میبخشد.
میگویند در قرن ۱۵ میلادی لشگر دشمن شهر را تصرف و قلعه را محاصره میکند. اهالی شهر برای رهایی از مرگ به قلعه پناه میبرند. فرمانده دشمن به قلعه پیام میدهد که قبل از حمله ویرانگر خود حاضر است به زنان و کودکان امان بدهد تا از قلعه خارج شوند. فرمانده دشمن همچنین به خاطر رعایت آیین جوانمردی موافقت میکند هر یک از زنان حق داشته باشند یک قلم از دارایی خود را از قلعه خارج کنند، به شرطی که به تنهایی قادر به حمل آن باشند. چهره حیرتزده و سرشار از بُهت فرمانده دشمن به هنگامی که هر یک از زنان، شوهر خود را کول گرفته و از قلعه خارج میشوند، تماشایی بود.
درباره زنان بزرگ و نقشآفرینیهای آنها و بهویژه فداکاریها و از خودگذشتگیها و عشقورزیهای زنان در طول تاریخ، سخنها گفته شده اما آن چه کماکان مغفول و بر زمین مانده، سهم زنان از مدیریت جهان آشوبناک امروز است. در هنگامه شیوع کرونا و در شرایطی که رهبران قدرتمند و پرمدعایی همچون دونالد ترامپ و بوریس جانسون عملکردی رقتانگیز در برابر آن نشان دادند، تایوان، نیوزلند، آلمان، فنلاند، دانمارک، ایسلند و حتی بنگلادش کشورهایی بودند که این ویروس هولناک را بهخوبی و شایستگی مدیریت و مهار کردند و مانع از شیوع گسترده و برجاگذاشتن تلفات سنگین شدند.
وقتی به این کشورها روی نقشه جغرافیا نگاه میکنیم و پراکندگی آنها را از دور سوی اقیانوسیه تا از جنوب شرق آسیا و تا شمال غرب اروپا میبینیم، تنها یک پاسخ برای این پرسش داریم: رهبران همه آنها زن هستند.
زنان در طول تاریخ، حائز صفت فداکاری بوده و هستند. این فداکاری، هم در نقش «مادر» تجلی مییابد و هم در جایگاه مدیر و سرپرست یک مجموعه، سازمان، شهر یا رهبر یک سرزمین. امروز نوع فداکاری مرکل با فداکاری اسلاف او که در قلعه وینسبرگ شوهران خود را کول گرفتند و نجات دادند، تفاوت دارد. او با بسیج همه نیروهای بهداشتی و کادر درمانی و دستور تست وسیع و فراگیر کرونا، جامعه خویش را نجات میدهد.
همین کارها را خانم«جاسیندا آردن»، نخستوزیر نیوزلند در دوردست قاره اقیانوسیه با تصمیم سفت و سخت برای جلوگیری از انتقال ویروس انجام داد.
همان گونه که در آن سوی قاره اروپا، خانم «کاترینیاکوبسدوتیر» دستور به انجام تست در مقیاس گسترده داد تا از جمعیت ۳۶۰ هزار نفری ایسلند چیزی کم نشود، در سوی دیگر آسیا، خانم «شیخ حسینه» رئیس جمهوری کشور فقیر و پرجمعیت بنگلادش، به رغم محرومیت کشورش، همه جهد و تلاشش را به کار برد تا جمعیت ۱۶۵ میلیونی کشورش را از خطر کرونا نجات بخشد.
آنسوتر، در تایوان رئیس جمهوری دانا و توانایش، خانم «تسای اینگ ون» طرحی در انداخت، که کشور ۲۴ میلیونیاش را در برابر کرونایی که از همسایهاش، چین نشات گرفته بود، چنان مصونیت بخشد که پس از چهار ماه فقط ۶ کشته بدهد.
در نروژ و دانمارک نیز، نخستوزیران زن، اوضاع را چنان مدیریت کردند که جامعهشان، در برابر مدیران مرد اسپانیا و ایتالیا، سالم و سربلند از آزمون بیرون آید…
بدون تردید اینها نمیتواند تصادفی باشد. به ویژه که تنها ۷درصد رهبران جهان زن هستند و معمولاً در هنگامهها و بحبوحههای دشوار، کارنامههایی به مراتب بهتر بر جا میگذارند. همان طور که در رفتارهای نابهنجار و مجرمانه از جمله اختلاس، دزدی و فساد مالی و سیاسی، زنان، به نسبت مناصبی که در اختیار دارند، سهم ناچیزی دارند.
در کشور ما نیز، زنان سهم ناچیزی از مصادر مدیریتی و حکومتی دارند. سهم زنان از پارلمان کماکان کمتر از 10 درصد است و وعده رئیس جمهور روحانی در بهمن ۹۶ که یک سوم پستها و مناصب دولتی را به زنان واگذار میکند، کماکان بر زمین مانده است و این در اوضاعی است، که سهم زنان در آموزش عالی سالهاست از مردان بیشتر شده است. شاخصی که گواه بر شایستگی و توانایی زنان ایران است.
شاید اگر زنان مسئول بهداشت شهر، مترو، اتوبوسها، حفاظت از جنگلها، دشتها، کوهها، تالابها، دریاچهها و دریاها و جانوران و همه جانداران بودند، اینک اوضاع بهتری داشتیم.
شاید اگر یک زن در مسئولیت معاونت دام جهاد نشسته بود، صدها هزار جوجه یکروزه، بیرحمانه قتل عام نمیشدند.
شاید اگر در خاورمیانه رهبران زن حکمرانی میکردند، به جای بوی باروت و خون، عطر نرگس و یاس در فضا میچرخید.
شاید اگر زنان پرستاران زمین میشدند، اکنون دنیا جای بهتری برای زندگی بود.»
همزیستی نیوز - مهرنوش ابوذری استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در یادداشتی با عنوان "مواجهه عدالت آموزشی با آموزش الکترونیک" به بازبینی وضعیت سیستم آموزشی کشور بعد از شیوع کرونا و تعطیلی مراکز آموزشی پرداخت.
به گزارش ایسنا، متن این یادداشت به شرح ذیل است : در روزهای اخیر و با ورود میهمان ناخوانده قرن بیست و یک در جامعه بشری و همچنین ایران، حضور کودکان در مدارس ممنوع گردید و بلافاصله آموزش الکترونیک جایگزین، آموزش حضوری در مدارس شد. همین امر لوازم و مقتضیاتی را طلب می کرد که گویی از قبل والدین موظف به تأمین آن در منازل خود بوده اند: اینترنت پرسرعت، رایانه و گوشی هوشمند با امکان دسترسی به شبکه های اجتماعی. در خصوص افرادی که این موارد را نداشتند، مشکلاتی در خصوص دسترسی به آموزش و دریافت محتویات آموزشی مدارس و ادامه تحصیل ایجاد گردید که اخیرا در صدمات روحی حاصل از این کمبود، با خبر خودکشی یک نوجوان مواجه شدیم که بازتابی رسانه ای از این مشکل و البته بحران آموزشی بود. در این یادداشت، در صدد بررسی وضعیت موجود در اصرار جوامع به آموزش الکترونیک و بحث حق بر آموزش و عدالت آموزشی هستیم.
یکی از ویژگی های جوامع اطلاعاتی قرن 21 و زندگی در عصر مدرن، یادگیری الکترونیکی می باشد که اگر بسترها و زمینه های آموزش برخط برای همگان مهیا شود، زمینه عدالت آموزشی چه بسا بیشتر محقق شده و سطح آموزش به سمت یکپارچگی بیشتر حرکت کند. بحث تفاوت در کیفیت خدمات و سطح آموزش معلمان و مدارس غیرانتفاعی و غیره منتفی شده و دسترسی به فرصتهای یادگیری افزایش می یابد که این امر یادگیری را تقویت و سیستم های آموزش را در مدیریت بهتر یا اصلاح، توانمند می سازد. در کاهش هزینه ها در چاپ کتاب با جایگزینی سیستم های برخط و لوح های فشرده و نرم افزارهای آموزشی و هزینه های رفت و آمد و غیره نیز موثر خواهد بود. آموزش الکترونیک برای افرادی که دارای معلولیت جسمی هستند، نیز این فرصت را فراهم می کند که از منزل بتوانند تحصیلات خود را ادامه دهند. همچنین در مناطق روستایی و دوردست به دلیل منابع کمتر آموزشی و وضعیت دشوار معلمان، دسترسی به خدمات آموزشی بیشتر و به طور یکسان با سایرین مهیا می گردد. اما رسیدن به تمام مزایای آموزش الکترونیک، مستلزم ایجاد بسترها و امکانات در اینترنت و لوازم دسترسی به اینترنت می باشد، در غیراینصورت، منجر به محرومیت از تحصیل بسیاری از افرادی که دارای این امکانات نمی باشد، خواهد بود و منجر به نقض حق بر آموزش و ایجاد عدالت آموزشی خواهد گردید که از سرچشمه های نابرابری اقتصادی و اجتماعی می باشد.
عدالت آموزشی و عدالت تربیتی دو رکن در آموزش و پرورش و تحقق حق بر آموزش هستند. عدالت آموزشی و تربیتی زمانی محقق می شود که فرصت یادگیری برای رشد همه جانبه انسان فراهم باشد. اگر نظام آموزش و پرورش ما بتواند این فرصت یادگیری را ایجاد کند و یک انسان چندبعدی تربیت کند، پس میتوان گفت سیستم، عادلانه برخورد کرده است، اما اگر در هر بعدی کاستی وجود داشته باشد، بی عدالتی است، زیرا اجازه رشد از فرد سلب گشته است. عدالت آموزشی دستیابی متوازن و متعادل به امکانات و فرصتهای آموزشی و محتویات آن از لحاظ کمی و کیفی می باشد که به کاهش فقر آموزشی دست یابد و عدالت تربیتی نیز مجموعه فعالیتهای آموزشی و پرورشی رایج جهت تربیت فرد و تقویت مهارتها و توانمندی های او در تمام ساحتهای وجودی است و تربیت اخلاقی، هنری، مذهبی، زیستی، جسمی، فناوری و غیره را در برمیگیرد که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در برنامه توسعه ششم مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. بنابراین، سیستم آموزش و پرورش باید متناسب با این نابرابری، سیاستگذاری و برنامه ریزی کند. اما پرسش اینجاست که آیا بحث عدالت تربیتی با آموزش الکترونیکی قابل تحقق است؟ آیا با این آموزش و عدم حضور و ارتباط و تعامل با همسالان و معلمان، بدون الگو گرفتن و اعمال نظام نظارت و تنبیه و پاداش، کودک به تربیت در تمام ساحتهای وجودی خود دست می یابد؟
اگر از لوازم حق بر آموزش و عدالت آموزشی، در همگانی کردن آموزش و پرورش و راهیابی همه کودکان به مدرسه و دریافت آموزش و توجه به محتویات آموزشی و نحوه آموزش می باشد، آیا آموزش الکترونیک این امر را محقق می سازد یا از لوازم نقض این حق و دسترسی به عدالت آموزشی و البته عدالت اجتماعی می باشد؟
دسترسی به اینترنت و آموزش آنلاین و محتویات رسانه های دیجیتال اعم از نرم افزارهای آموزشی و بازی های با جنبه آموزش، فیلم ها و غیره منجر به درک تکاملی تر از مسائل و ارتباط با زندگی دیجیتال و ایجاد سواد فناوری می شود. اما آیا دسترسی به اینترنت در تمام نقاط کشور و قابلیت استفاده از لوازم دسترسی به اینترنت شامل گوشی هوشمند یا رایانه برای همگان به خصوص در شرایط فعلی و تعطیلی کافی نت ها و مشکلات اقتصادی در خرید این لوازم، وجود دارد؟ آیا اصرار مدارس بر آموزش الکترونیک در شرایط فعلی نقض جدی حق بر آموزش نمی باشد؟
لذا اصرار و تأکید مدارس بر استفاده کلیه دانش آموزان از نرم افزارهای تعاملی و آموزش از طریق شبکه های اجتماعی و یا سامانه شاد می تواند صدمات روحی و معنوی غیرقابل جبرانی برای افراد محروم از این امکانات گردد که توجه دولت و آموزش و پرورش بر این امر ضروری می باشد تا شاهد حوادثی از قبیل خودکشی و محرومیت از تحصیل کودکان سرزمینمان نباشیم. به عبارتی حق بر آموزش، اولویت بر حق بر سلامت و اصل عدالت پیدا نکند.